کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

681


دیروز اعتراف کردم ..

همون وقتی که دو تا خیار رو توی سینی گذاشته بودم و ظرف دوست داشتنی‌م رو کنارشون .. و رنده درشت توی دستم بود .. و نیت کرده بودم ماست و خیار درست کنم ..

وقتی احسان پشت میز و پای لپ تاپ بود ..

گفتم یه چیزی بگم؟

سُر خوردنش از روی صندلی و اومدنش و نشستنش روبروی خودم، دلم رو قرص کرد .. انگار میدونست حرفهای مهمی دارم .. حس کردم پس الان وقت اعتراف کردن و رها شدن و آرام شدنه ..

گفتم میدونی؟ من شاید خیلی با اعتماد به نفس به نظر بیام .. ولی مدتی هست از درون اینطور نیستم .. خودم رو آدم موفقی نمی‌دونم .. چون به نظرم تعداد شکست‌هام داره زیاد میشه ..

و اشکهام سَر رفتن ..

گفتم میدونی؟ شاید اعلام کنم که می‌تونم از پس ِ کاری بربیام .. ولی ته دلم نگرانشم .. شاید حتی خودم هم تا حالا نمی‌دونستم .. ولی فهمیده‌ام مدتی هست عمیقا خودم رو باور ندارم .. به خودم ایمان ندارم .. مثلا همین پارسال .. اینهمه زمان و انرژی برای ارشد .. ولی انگار ته دلم برای خودم جایی برای موفق نشدن قائل بودم .. چون توی ذهنم می‌گذشت که شاغلم .. روزی حداقل 12 ساعت بیرون از خونه هستم .. متاهلم .. راه شرکت تا خونه دوره .. خسته هستم .. وظیفه دارم به کارهای خونمون برسم .. پس حتما رقبایی که مجردن و شاغل نیستن و روزی 14 ساعت دارن می‌خونن از من جلوترن ..

سرم رو توی بغلش جا داد .. چقدر بیشتر دوستش داشتم که موعظه نکرد .. فقط شنید .. و فقط گفت همه چی درست میشه .. همین که فهمیدی مشکل از کجاست، پس درست میشه ..

.

از دیشب بهترم انگار .. اینکه خودت رو شکست خورده بدونی خیلی درد داره ..

و منتظر نتیجه‌های مثبت این دریافت‌ها هستم .. به امید خدایی که همیشه هست ..

 

نظرات 12 + ارسال نظر
شقایق 31 شهریور 1393 ساعت 09:27

خیلی خوبه ک حمایتش رو حس کردی ...همین حمایت باعث میشه حس کنی کوه رو پشتت داری ...همه ی ما حتی اونهایی که خیلی ادعا میکنن که همه چیز تمومن ...همه مون نیاز به آدمهایی داریم ک حمایتمون کنه ...ک اگه ی همچین آدم هایی رو تو زندگیمون نداشته باشیم کم کم روح خودمون رو میخوریم .......
من هر وقت ب ی مشکلی برمیخورم ی حکله ی محمد میاد تو ذهنم ....همیشه میجگه از چی میترسی ؟ تو کوهو پشتت داری ....اونوقته ک دلم قرص میشه :))))

این حرفها اگر چه در ظاهر فقط حرفه و گاهی حتی بی ارزشه ..اما دلگرم کننده اس

آره حس خوبی بود شقایق ..
شاید اگر همونطور روی صندلی می‌نشست اینقدر حالم خوب نمی‌شد .. ولی حس کردم با همه وجود آماده شنیدن حرفهای من هست ..

موافقم .. دلگرم کننده است .. الهی همه دلگرمی داشته باشن ..

سارمونلا 31 شهریور 1393 ساعت 09:33 http://khaterestan.persianblog.ir

همین دلگرمی ایشاالله باعث موفقیتت میشه عزیزم.برات بهترینها رو آرزو دارم

خیلی هم ممنون
ایشالا برای همه ما اتفاقهای خوب بیفته .. اتفاقهایی آرام و نرم و دوست داشتنی

خانوم گلاب 31 شهریور 1393 ساعت 10:19 http://2ta-ashegh.blogfa.com

قاصدک عزیز ، ان حسی که می گی رو من باهرها و بارها تجربه کردم.
من اسمش رو مذارم حس نارضایتی از خود.
فقط مواظب باش تو این نارضایتی ها به خودت رو ندی که دیگه برات عادت میشه این حس. و این واقعا سخته .
خدا رو شکر و هزار بار شکر که همسر خوبی داری که همراهته .
زیاد هم به خودت گیر نده.
زندگی خیلی جدی و طولانی نیست که بخواییم اینقدر بابتش و بابت شکست اون ، تصمیمات اشتباهمون و .. خودمون رو اذیت کنیم.
دم غنیمت شمار.
همیشه موفق باشی و پر انرژی .

دوست خوب من .. سلام .. چه قدر نیستی ..

من اصولا برای خودم منتقد سخت‌گیری هستم .. حس رضایت از خود در من کمه .. و از این بابت زیاد ضربه هم خورده‌ام ..
ولی مسئله فقط اذیت کردن خود نیست، برای من مسئله مهم‌تر رسیدن به جواب هست .. رسیدن به راه درست ..
حتی قبول نشدن ارشد، به خودی خود برام مهم نیست .. چیزی که بهش اهمیت دادم، موفق نشدن در عملی کردن یک تصمیم هست ..

مرسی از همراهیت دوستم

بانو-دل می نوازد 31 شهریور 1393 ساعت 12:12

از این اعتراف ها هممون باید بکنیم..
خصوصی داری

مرسی از خصوصی ..

ادم دلش سبک میشه ..

گنجیشک 31 شهریور 1393 ساعت 12:17

چه کار خوبی هستی عزیزم
اصن وقتی که با خودت آشتی هستی حالت خوب می شه
با خودت آشتی می شی و کم و کاستی های خودت رو میبخشی و خودت رو تمام و کمال می پذیری

حالت خوب می شه...

آره واقعا .. من نمیدونم چرا اینقدر در مورد خودم سختگیرم ..

اطلسی 2 مهر 1393 ساعت 08:44

خدا منو ببخشه من خیلی شرمندم قاصدک ببخشید اگر پست دیروزم....وای اصلا به هیچی فکر نکردم و نوشتم
خیلی ناراحتم الان خیلی
خداروشکر...یادمه منم منتظر تکمیل بودم یبار همینطور برای همسری کلییییی حرف زدم....و اون دلگرمم کرد که درست میشه...وقتی من بت میگم میشه یعنی میشه
ایشالا امسال پر انرژی تر ومطمئن تر بری سمتش...و بقول خودت جایی برای نشدن ته دلت نزاری عزیزممممممممم
میدون یمن ترم 1 خیلییییییییییی بم فشار اومد.حجم بالای درس ها کار و خونه و تغییر رشته ای بودنم و همینطور12 واحدی که اشتباها زیاد برداشتم!!!!! ولی همین انتظارهایی که توهم ازش میگی باعث شد درجا نزنم و مشتاق باشم
ایششششالا که توهم سال دیگه همه این تلاش هات نتیجه دادن ....

اطلسی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چرا دختر خوب ؟؟؟
مگه قراره چون من قبول نشدم تو از خوشحالیهات ننویسی؟؟؟
من نمیدونم چطور باید خوشحالیه عمیقم رو از قبولی تو .. زهرا .. و همه اونهایی که تلاششون نتیجه داده، بنویسم ..
من برای همه شما آرزوی موفقیت دارم ..
و گفتم منظور من فقط قبولی نیست .. قبولی توی ارشد برای من رسیدن به یک رویا بود .. عملی شدن یک تصمیم .. رسیدن به یک هدف .. نه صرفا قبول شدن .. و مدرک داشتن ..

من میدونم تو خیلی زحمت کشیدی و پشتکار زیادی هم داشتی .. همیشه برات بهترین‌ها رو میخوام

ویدا 5 مهر 1393 ساعت 13:09

چقدر خوب که اومده نشسته کنارت وبه حرفات گوش داده
اگه نمیومد آدم اصلا پشیمون میشد از اینکه خواسته حرف بزنه
آفرین به احسان خان
غصه نخور عزیزکم سال دیگه من و تو با هم دانشجوی ارشد میشیم
سال دیگه سال ماست

آره من این واکنش رو خیلی دوست داشتم ..
ایشالا عزیزم ..
اینقدر ماجرا دارم که انگشت کوچیکه‌ش قبولی ارشده .. ایشالا تا سال بعد و حتی زودتر همه چی حل بشه ..

گنجیشک 7 مهر 1393 ساعت 12:15 http://gonjeeshk.blogfa.com/

قاصدک بانو کجایی؟

عروس خانوم خوشگل .. هستم عزیزم .. شرکت .. خانه .. مشغول ..

سلام دوست من
خوبی؟ خیلی وقته ازتون خبر ندارم. امیدوارم خوشی و سلامتی باشه برات.

عیدت مبارک

سلام دوستم .. خیلی خیلی ممنونم از پیگیری و محبتت .. خوبم خدا رو شکر ..
عید شما هم با تاخیر مبارک ..

در مورد کامنت قبلی هم میام برام کامنت میذارم ..

اطلسی 15 مهر 1393 ساعت 13:10

دختر خانمی که قبلا دوست ما بودی مارو بیخبر نمیزاشتی از حالت
نگرانتیم
خوبی؟سلامتی؟روبراهی/؟نکنه جای دیگه مینویسی؟

من هنوزم دوست شمام اگر شما افتخار بدین

خوبم عزیزم .. خدا رو شکر سلامتم ..
جای دیگه؟؟ نه بابا

نفیس 16 مهر 1393 ساعت 16:20 http://diarynafiis.persianblog.ir

چقدر این درک شدنها تو روحیه تاثیر مثبت میذاره
چقدر برات آرزو میکنم حتما ورودی ارشد مهر 94 باشی
مطمئنم که میشی فقط کافیه این چیزایی که بهت حس شکست میده رو فراموش کنی

خیلی ازت ممنونم نفیس جان ..
دعای خیر و آرزوهای خوب همیشه حس مثبت دلچسبی بهم میده ..
خیلی ممنونم

لیندا 18 مهر 1393 ساعت 01:48

قاصدک جان حالت خوبه؟
نگزانت شدم. هرروز بهت سر میزنم منتها خبری ازت نیست

مرسی لیندا جونم ..
شرمنده

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد