هفته قبل اینقدر از همان کوهپیمایی چند دقیقهای و صبحانه اولین کافه لذت برده بودیم که ...
پنجشنبه به دوستم پیامک زدم و پرسیدم برای فردا برنامه کوه بذاریم؟ جواب داد برنامهشون مشخص نیست ..
.
جمعه صبح شده بود .. مثل همهی روزهای تعطیل .. قبل از 7 چشمهام باز شده بودن و خواب پر زده و رفته بود ..
و ساعت 8:15 بود که به حس سرمالویی و هر حس بازدارندهی دیگهای غلبه کردیم و رفتیم تا بوستان جـ.وانـمـ..ـردان ..
دنیا خیلی جای قشنگتری هست، وقتی .. اکثریت دنیاییها توی خونهی گرم و نرمشون هستن .. شما میزنید بیرون و دور پارک می چرخید و از زیر بیدهای مجنون میگذرید و عکسهای یادگاری میندازید و از بین فوارهها میدوید تا خیس نشید و هم صدا با پرندههای قشنگ آواز میخونید و ... برگشتنی یک عدد نان بربری میخرید و برمی گردید تا خانه .. و یک صبحانه مفصل میخورید ..
خیلی کار خوبی کردید
منتهاا دور کردن اون حس سرمالویی که گفتی اونم گذشتن از یه جای گرم خیلی سخته !!
منظره قشنگیه. همیشه خوش و خرم و با انرژی باشید
خیلی خوشحالم که با انرژی هستی. همینطور انرژی مثبت از کلماتی که بکار بردی میباره
خوش باشید
مرسی دوستم ..
سخت بود .. ولی موفق شدیم
ممنونم عزیزم ..
وای چه لذتبخشه سر صبح اونم تو خنکای پاییز بزنی به دل پارک اونم پارک جوانمردانه و خوشبختی رو مزمزه کنی
خوش باشی همیشه ...راستی 5ساله شدنتون هم مبارکا باشه
بلـــــــــــــــــــــی ..
مرسی عزیزم .. ایشالا خوشی برای تو هم همیشگی باشه دوستم ..
بنده هم ...همین لحظه...به لطف عکسی که گذاشتید این این چشم انداز رو دیدم /...متوجه شدم کخیلی دوستش دارم :))))))))
زندهش خیلی قشنگتره شقایق .. خیییییییییلی ..
چه عالی... قابل ستایشه واقعا این جور حرکتا :)
جای شما خالی بود
افرین بر شما
چه تمیز و قشنگه
دختر گلم مگه نرفتی سفر؟؟؟؟
آها .. امروز ظهر .. فکر میکردم دیروز ظهر سفرتون شروع شده