از صبح فکر می کردم با این حالم به چه شبیه ترم .. و حالا فهمیدم ..
به پیوند پای .. به همان پیوند دوست داشتنی شیمی آلی .. به همان اتم کوچک و پر مسئولیت .. که گاه دوست دست راستی را می چسبید و گاه دوست دست چپی .. تا یک پیوند، همیشگی باقی بماند ..
.
شباهت الان ِ من و پیوند پای .. در سرگردانی بین حال خوش و حال بد است .. حال بد از راه می رسد و دندانهای کرم خورده و نفرت انگیزش را نشان می دهد و حال خوش پری وار سر می رسد و در آغوشم می کشد .. و من این بین دو نیم شده ای بین این دو حال ام ..
سلام
پس شبیه یه دوراهی شدی از تردیدو ابهام..
خیلی سخته و اسه اینکه اول ببازی بد بسازی فقط اندک زمان باقی..
امیدوارم با شناختی که از خودت داری بری سمت اون راه خوبه که همیشه حس آدم درست می گه.
نه در واقع تردید و ابهامی نیست ..
ولی درست میگید .. باید با شناخت درست خود بهترین راه را رفت ..