خاطره ساز روزهای نوجوانیام ..
خالق فاختهی زخم خوردگان تقدیر ..
خالق پنجره، اتوبوس، بازگشت به خوشبختی، تاوان عشق .. یادت گرامی ..
.. و من هم یکی از آن 18613329 نفر بودم ..
که بیشتر از اینکه به او رای دهم .. به از خودگذشتگان در برابر او و برای او .. و به حامیان او رای دادم ..
.
به امید وقوع هر آنچه در خور شأن ایران و ایرانیست .. به امید وقوع هر آنچه عطر و بوی احترام و امنیت و آرامش و دوستی و آشتی دارد .. به امید وقوع بهترین ها ..
بغض راهی برای رد شدن نفس نگذاشته بود ..
چند بار برگه را باز کردم و دوباره خواندم و باز برگه را تا زدم ..
وجودم بین دو احساس متضاد له شده بود ..
برگهام را به خدا سپردم و در صند.و.ق انداختم ..
حالا من مانده ام و وجدانی که نمیدانم باید راحت باشد .. یا ناراحت ..
این سندی باشد .. میان من و خدایم .. که یا به خودم و انتخابم ببالم و باز با افتخار رنگش بزنم .. و یا خدای ناکرده، بند بندش را قطع کنم، اگر چند سالی بگذرد و پردهها کنار روند و بدانم گـــــــــــــــــــول خورده ام و اشتباه انتخاب کردهام ..
.
خدایا .. خودمان را .. سرزمینمان را .. فرزندانمان را به تو میسپاریم .. که بهترین حافظانی .. یا حق ..