پیامک واریزی پولش را برایم فوروارد کرده .. میدونم پول ِ چی هست ..
تابستان ۹۶ .. ۱۳ تیر .. تماسهای پشت هم من .. زنگهای ممتد و کشدار .. و مامانی که نیست تا تلفن دختر باردارش را جواب بده ..
ساعت ۶ عصر .. تماس دوباره .. صدای آقایی از پاسگاه شهر چند صد کیلومتر دورتر .. که میگه "دختر گلم" را روی صفحه گوشی دیده و تماس را جواب داده تا بیش از این بیخبر نمانیم ..
مامان مثل یک پروانهی محبوس در بطری، به در و دیوار و سقف ماشین کوبیده شده بود .. تریلی بیحواس، با سواری مامان و همکارها سرشاخ شده بود ..
حالا مامان هست .. با تنی که در درد پیچیده شده .. و پیامکی که دستم میرسه .. چند تا عدد و رقم را نشان میدهد که بهش میگن "دیه" ..
.
صدای گریههایش را .. از دور میشنوم ..
وای قاصدک، وای