امروز .. بهشتم را، مادرم را بوسیدم و عطرش را به جان کشیدم و با دعای خیرش روز را شروع کردم ..
امروز .. بهشتیترین روز است ..
.
تقدیم به همه مادران ..
تقدیم به همه زنان سرزمینم ..
خیلی میل ندارم .. ولی با این حال لیوان چای رو میکشم جلو و دست میکنم توی پلاستیک خوراکیهام و پچ پچ عزیزدلم رو بیرون میارم ..
شرکت خیلی شلوغه .. دو تا گاز نزده و دو قلپ چای نخورده، مجبورم از پشت میز بلند شم ..
.
ساعت نزدیک 12 ظهره .. یک ساعت دیگه نهار میخورم .. شرکت خلوتتر شده و کار کمتر .. نصف بیشتر پچ پچ مونده .. برای بعد از ظهر هم سیب دارم و پرتقال .. و حالا اگر هیچی هم نداشتم، باز خدا بزرگ بود ..
از کمد کنار میزم بقیه پچ پچ رو بیرون میارم .. گاز میزنم و شکلات تزریق شده بین کیک پفکی وارد دهانم میشه .. واقعا لذتی بالاتر از شکلات خوردن هست؟ عایا؟
.
از شنبه ایشالا برنامه غذایی جدیدمون شروع میشه .. به قول احسان جانم، ما غذا زیاد نمیخوریم .. ولی تنقلات زیاد میخوریم ..
از شنبه ایشالا دم هیچ سوپر خوش آب و رنگی توقف نمیکنیم .. پچ پچ نمیخریم .. پفک نمیخریم .. و وقتی عصبانی هستیم سوپر چیپس و ماست موسیر هم نمیخریم ..
ظرف تغذیه رو پر میکنم از هویج .. کرفس .. و میوه ..
حیف نیست دو سایزی که کم کرده بودم را با پچ پچ برگردونم؟
سیاه پوشیده ..
خالهاش سرطان روده داشته .. مثل پدرش .. که سال قبل از دنیا رفته ..
میگه سرطان روده زیاد شده .. درست میگه .. یکی پدر دوست خودم .. با وجود اطلاعات پزشکی بسیار بالا .. وقتی با دیدن بعضی نشانهها به متخصص مراجعه میکنه .. میشنوه که چیز مهمی نیست .. و بعد از یکسال .. متخصص دیگهای تشخیص سرطان میده ..
.
میترسم .. یا شاید بهتر باشه بگم نگران میشم .. و مثل همیشه اول نگران عزیزانم و نزدیکانم .. و بعد به خودم فکر میکنم ..
.
تصمیم گرفتهام سلامت خانواده را بهتر مدیریت کنم .. برنامه و زمانبندی دقیق برای چک آپها داشته باشم .. برنامه غذایی سالمتری تهیه کنم .. و پیشگیری کنم از وقوع همه چیزهایی که بیخبر سر میزنن ..
.
بیاید بیشتر مراقب خودمون و خانوادههامون باشیم .. لطفا .. :)