من اهل ِ این کار نیستم .. من مال ِ این کار نیستم .. من اونی نیستم که باید .. من ادم ِ اینطور کار کردن نیستم .. من این روزها رو عوض میکنم .. من .. من .........
من .. الان .. فقط ناچارم ..
.
کاش دوستی بیاید .. سر بر شانه اش بگذارم و زار بزنم .. دوستی که همسرم نباشد .. که مادرم نباشد .. که پدرم نباشد .. خواهر و برادرم نباشد .. دوستی که فقط دوست باشد .. دوستی که دوستانه دوستم داشته باشد .. دوستی که هر قطره اشکم .. قلبش را نخراشد .. گریه ام را ببیند و نرم و دوستانه لبخندی بزند و دست بر شانه ام بکوبد و بگوید ” گریه کن رفیق! ”
من اون دوست
بگو کی بیام و کجا بیام
منم اون دوست اما حیف که دورم...شونه مجازی فایده نداره؟
چجقدر من بدم
این چه حرفیه ..خوبی تو اطلسی جان؟؟ اوضاع روبراهه؟؟
تو برای من اون دوست بودی... یادته از پشت تلفن ... هنوز مدیون مهربونیتم