با وجود ریزه برنامههایی که برای هر روز دارم .. هنوز برنامه ویژهای برای 93 ندارم ..
با وجود همه هدفهای رنگارنگ و ناتمام .. انگار دوست دارم کمی بگذره تا مطمئن باشم دقیقا چی ارزش هدف بودن را داره ..
و دوست دارم مطمئنتر خودم را روی اهدافم سرمایهگذاری کنم ..
این بین .. آرزویی هست که هیچ وقت گم نمیشه .. کمرنگ نمیشه .. فراموش نمیشه .. و همیشگی هست و هر سال در صدر لیست آرزوهای هر ساله ثبت میشه و گاهی با شدت و گاهی کمرنگتر محقق میشه .. و اون آرزو .. حضور آرامش در زندگی و قلبم هست .. مهم نیست در گرو چی باشه .. مهم نیست با پول به دستم برسه .. یا با تحصیلات .. یا با سلامتی .. مهم اینه که به دستم برسه .. یا شاید بهتر باشه بگم .. مهم اینه که دستم رو بهش برسونم .. به آرامش صورتی رنگ .. با حاشیههای سپید ..
عید 93 یه جورایی شبیه عید 92 و عید 91 گذشت .. تا چهارم تقریبا خوب بود .. و تا نهم خوب نبود و باز رفتیم بالای نمودار سینوسی و همچنان روی قله هستیم ..
.
جز سه یا چهار مورد عید دیدنی خاصی نداشتیم .. اقوام من همه سفر بودن و ایشالا از این هفته، فامیل وقت را به عید دیدنی میگذرونن ..
.
دو روز شمال رفتیم .. در واقع مثل این بود که برای سیزدهمین روز فروردین رفتیم شمال .. هوا معرکه .. طبیعت چشم نواز ..
آخر سیزده بدر با حال بد من گره خورد و تا 11 شب بدترین حال جسمی چند سال اخیر را داشتم ..
.
کمی پای تی بودیم و از لابلای زیرنویسهای تشویق ملت غیور جهت انصراف از یا.رانه .. گاهی سریال و فیلمی هم میدیدیم ..
دلم برای هر ماجرایی از عید که تنگ نشه، برای گابی و ببعی و بر و بچز حسابی دلتنگ میشم ..
.
مهمترین دستاورد این روزهای من .. کاهش وزن چشمگیر بوده .. و خدا رو شکر میکنم که چند کیلو سبکتر پا به 93 گذاشتم ..
.
با همهی قلبم .. برای همه آرامش و سلامتی آرزو میکنم .. و 93ای خوش .. به امید خدا:)