میپرسد : فلان قطعه رو موجود داریم؟
میگویم: اجازه بدید چک کنم .. و فایل را باز میکنم تا چک کنم ..
اعلام میکنم ”نه” .. یه دونه داشتیم که استفاده شده ..
.
بعد .. کاشف به عمل میاد که یک عدد موجود داریم .. و تصور میکند موجودی را اشتباه وارد کردهام .. من صدایش را در نمیآورم .. ترجیح میدهم در تصوراتش بی توجه به نظر برسم تا کوووووور !!
.
توضیح اینکه .. حواسم نبود QTY با فرمولی که خودم نوشتهام، مقدار موجودی اصلی هست -بعد از کسر مصرف شدهها-
خوب همین الان تصحیح کن شرح جدولت رو
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/027.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/027.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/027.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
میخوای منو بهش معرفی کن تا ببینه بی توجه و کور و بی دقت و خنگ و حواس پرت کیه
شرحش درسته .. من خودم یادم رفته بود چی رو چی تعریف کرده ام ..
برووووووووو به دوست من کار نداشته باش ..
این بلاگ اسکای هم هر چی آیکون بوده برداشته فقط مجبورم لبخند بزنم:))
من که هیچی نفهمیدم!
:))
برای من خیلی همچین چیزهایی پیش میاد و بیشتر هم وقتیه که ی چایی خونم افتاده پایین یا قند خونم.
:دیییی
خب من مشکل افتادگی چای خون ندارم .. ولی قند خون رو چرا ..