میدونم چند روز گذشته .. میدونم خبر تازه نیست .. ولی داغش داغه ..
خبر فوت نسـیم ِ بنیامـین ..
به قول احسانم .. بعضیها چقدر مفت میمیرن .. چقدر مرگ ناجور همراهشون میشه .. چقدر زندگی خندهداره .. یا گریهداره .. مضحکه ..
از یک قاصدک پر و بال ریخته انتظار حرفهای خوب خوب نمیره ..
قاصدک.. دلش برای مادری سوخته که دختر 2-3 سالهاش رو گذاشت و رفت .. شاید هم دلش برای اون دختر سوخته .. یا شاید برای اون مرد .. که یک یادگار از عشق براش موند ..
.
آدمهای زیادی هر روز میان .. و هر روز میرن .. زندگی همینه .. توقفی میان این آمد و رفت .. هر چی که هست .. الان دوستش ندارم .. تلخه ..
خدایا ..