واقعا نمی تونم چیزی در مورد شهدای غواص و در کل همه شهیدان بنویسم .. نه توانش را دارم و نه مهارتش را و نه ادبیاتش رو .. چیزی هم برای گفتن ندارم .. که فقط باید سکوت کنم و فکر کنم آدمهایی حتی کم سن و سال تر از من چی در ذهن داشتند و زندگی را چطور می دیدن .. که عزیزترین داشته ی دنیوی را فدا کردند .. که میدونم با کسی که والاتر از این حرفهاست معامله کرده اند .. روحشان شاد ..
و امیدوارم به عنوان یک ایرانی در حد و اندازه ی خودم برای کشورم قدمی بردارم ولو با شهروند خوب و سالم بودن ..
این بین نفرت انگیز رفتار ضد و نقیض صدا و سیماست .. که عقاید آدمها را الک میکنه .. که اگر خانمی با موهای هایلایت کرده و تیپ گشت ارشاد ناپسند، یا پسر جوانی با موهای سیخ سیخی و تی شرت چسبان می تونن در مورد شهدا نظر بدن و آنها را اسطوره خودشون بدونن و این نظرشون مهم و قابل پخش و قابل اهمیت و اعتنا هست، چرا در زمانی دیگه سانسور میشن؟ و عقایدشون ناشنیدنی میشه؟ و فقط نسبت به ظاهرشون حکم میدین؟
سوال من در مورد حجاب نیست .. من حس نفرتم را از این دوگانگی به میان آورده ام ..
دیروز وقتی پای شبکه نمیدونم چند سیما نشسته بودم و گزارش را می دیدم، از ذهنم گذشت دقیقا الان کی باید از روی این ها و خانواده هاشون خجالت بکشه؟ مایی که سرمون رو به زندگی خودمون گرم کرده ایم؟ یا اونهایی که تبر و تیشه دست گرفته ن و صدماتی به کشور و مردم و عقایدشون می زنن که از چند تا جنگ هم بالاتر هست؟
درسته، از همان روزی که خبر پیدا شدن پیکر 175 غواص شهید با دستان بسته زنده به گور شده، منتشر شد، واکنشهای گسترده و متفاوتی از سوی قشرهای مختلف جامعه نشان داده شد...
.
منم فقط ثبت میکنم تا بماند در خاطراتم...
.
می شمارم بارها تا یکصدوهفتادوپنج
می نویسم آب،دریا، یکصدوهفتادوپنج
خاطر خود را تسلی می دهم با مشق عشق
من شدم مجنون و لیلا، یکصد و هفتاد و ...
.
رفتند، تا هیچکس نبندد بر دستهای ما بند