همه خصوصیاتم یه طرف .. این حس اسکروچی موسمی یه طرف دیگه ! اونم کِی؟ وقتی میخوام یه پیامک بدم و چند تایی کارکتر اضافه میارم و تعداد پیامک ها زیاد میشه .. کلی کالری میسوزونم تا مثلا اون چند تا کارکتر اضافه رو کم کنم .. یعنی تعداد را به پایین رند کنم .. در این حد !!!
.
پ ن – خدایا ممنون که لیمو ترش را آفریدی !
هنوز پاهام زوق زوق میکنن و هنوز گوشم از صدای موتور کامیون نارنجی ایستاده کنار قلدر پره .. هنوز یاد تکانهای ماشین، سرم رو به دوران میندازه و هنوز صدای غور یا قور قورباغه های لونه کرده توی شالیزار تاریک .. دو طرف مسیر نه چندان صاف و خاکی راه محلی، توی گوشهام میپیچه ..
چه شبی بود .. زنچیره بهم پیوسته ماشین ها از قائم شهر تا کلی اونطرفتر .. مسیر نیم ساعتی را از 7 غروب تا 12 شب پیمودیم .. و لهیدیم .. و الان یک عدد احسان و قاصدک هستیم محتاج ریکاوری !
تازه ما رکورد زدیم و 5 ساعته رسیدیم .. اگر قانونمداری رو توی جیبمون نمیگذاشتیم و از شانه خاکی، قلدر بی نوا رو نمی تازوندیم .. و اگر پشت سر مینی بوس و شونصد تا ماشین دیگه که از ترافیک عاصی شده بودند و به local access پناه بردند .. حرکت نمی کردیم، احتمالا 1 یا 2 نیمه شب به مقصد می رسیدیم .. یعنی در این حد !
از همین تریبون میخوام از اون اکیپ با روحیه تشکر کنم، که ماشین رو کنار زده بودن و کنار جاده کردی و لری می رقصیدن :))))))))
.
من به محض اینکه حالم خوب بشه و به زندگی عادی برگردم از سفر می نویسم و چند تایی عکس با امضای قاصدک عکاس زمیمه* میکنم ..
*فقط خواستم ببینید الان در چه وضعیت روحی هستم که ”ضمیمه” رو ”زمیمه” نوشتم:دییییییی
احساس من این است،
حریم چشم سیاه تو تا آسمان پاک است ..
سپید قلبِ من، ای مرد جاودانهی من
ای آسمان برافراشته، ای هستی من
نگاه ساده تو بــــــــی کران امید است ..
سی سالگیات مبارک ..