کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

۷۷۷

انگشت سبابه‌م را می‌کشم روی صفحه .. انگار که بخواهم عمق خاک نشسته بر زمینه‌ی سفید را تخمین بزنم .. 

خیلی گذشته .. و در طول این خیلی، خیلی چیزها تغییر کرده‌اند .. همسری که حالا نقش شیرین "پدر"ی به نقش‌هایش اضافه شده .. دخترک هشتاد و فلان سانتی‌ای که ۹:۵۴ صبح که بشود، دقیقا هجده ماه از  تاجگذاری‌ش در خانه و زندگی ما میگذرد .. و قاصدکی که غرق نقش "مادر"ی شده ..

حالا .. بیشتر از هر وقت دیگری .. خانواده هستیم ..حالا ما یک زاویه‌‌ایم .. که اگر هر قدر هم رویاهای دور و دراز و غیر مشترک داشته باشیم، در نقطه‌‌ی شیرینی به هم پیوند خورده‌ایم .. تا همیشه‌ای که هست ..


نظرات 2 + ارسال نظر
شقایق 14 اردیبهشت 1398 ساعت 15:28

دور خودت و نقش مادریت بگردم .خوشحالم ک برگشتی .امیدوارم قشنگ ترین دوزات رو دوباره ثبت کنی

تو چرا اینقدر محبت توی وجودت داری ..

سیندخت 15 اردیبهشت 1398 ساعت 11:32

تا همیشه بمونین، برای هم...

الهی آمین بانو

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد