کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

۷۸۰

میدونی .. گاهی دوست داری بگی .. دوست داری بنویسی .. دوست داری از درونت بکشی بیرون و خالی بشی .. و آن "نفس" عمیق بعد از بیرون پاشیدن را تجربه کنی .. اما

هزار سد .. هزار دست .. هزار فکر .. یا نه .. فقط یک سد .. یک دست و یک فکر .. 

و سکوت می‌کنی .. و بوی گندیدن دل‌ت هر روز آزاردهنده‌تر از قبل به مشام می‌رسد .. 

.

مه‌یاس .. گل یاسِ مامان .. عجیب عاشقتم .. و مبهوت شعورت .. لحظه‌هایی که حلقه‌ی اتحاد* سه نفره‌ی خانواده را میسازی و معجزه میکنی .. با دستهای آبنبات مانندت .. با نگاه عمیق‌ت .. شیرینِ خوشبویِ خوش ادای ما ..


* دستهاش را همزمان دور گردن من و احسان می‌اندازد و از ما میخواهد به هم نزدیک‌تر بشیم ..




نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد