کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

401

بابایی عزیزم .. داداشی مهربونم .. تولدتون مبارک .. الهی تا همیشه سالم و سالم و سالم باشید ..


دیروز بالاخره سند منتقل شد ..

روز شلوغ و پر کاری بود .. با همه سعی ام زودتر از ساعت 2 بعد از ظهر شرکت نرسیدم ..

این یکی دو روز مهمون خواهیم داشت .. خونه هنوز ریزه کاری داره و هنوز چند تایی کارتن بلاتکلیف گوشه اتاق هستن .. از همون خرده ریزها که آدم نمی دونه کجا باید بِتِپوندِشون !!! – الان تشکر می کنم از خودم بابت اختراع این کلمه - .. هنوز قاب عکس عروسیمون روی یکی از عسلی ها نشسته .. یادمه خونه قبلی هم چند ماهی طول کشید تا روی دیوار نصب بشه .. البته الان مشکل نبودِ میخ مناسب بود .. که به حمد و قوه الهی یکی دو شب پیش خریداری شد .. حالا وارد پروسه گذر از اون ورا و نصب تابلو شده ایم .. با کارشناسی دقیق بنده .. به یمن روز مهم هفته بعد .. اگر توفیق باشه همون روز خاص، تابلوی عروسیمون رو روی دیوار نصب می کنیم .. سوووووت !!

کلا نمی دونم اون چند کیلو گوشتی که چند ماه قبل خریده بودیم کوش .. دیشب می خواستم برای نهار امروز قیمه بار بذارم .. دیدم یه کف دست بیشتر گوشت خورشتی نداریم  توی این اوضاع .. این شد که لپه ها پخته و آماده روانه یخچال میشن و نهار میشه قورمه سبزی دیشب + مرغ که به دست توانمند همسر تهیه خواهد شد چون من الان شرکت هستم ....

برای شب هم اگر خدا بخواد سوپ و ماکارونی می پزم .. دلم البته کشک و بادنجان دست ساز خودم رو هم میخواد .. و کمی هم ژله بستنی درست می کنم سفره خوشرنگ بشه .. برای فردا نهار بین آبگوشت ظهر جمعه و آلبالو پلو مرددم .. البته که آبگوشت خیلی راحت تره ..

.

دلم استراحت میخواد .. بعد از یکی دو ماه بهم ریختگی زندگی .. تازه تازه خونه داره روبراه میشه .. دلم میخواد کمی آرامش ِ اینجا رو تجربه کنم .. شب بخوابم و صبح وقتی بیدار شم .. خونه رو مرتب ببینم .. ذهنم آرومتر بشه .. دلم میخواد اینجا کمی هم موسیقی به زندگیمون اضافه بشه .. دیوار اضافی برای تکیه زدن گیتار قدیمی هست .. باید آستین بالا بزنم و کار کنم .. دلم میخواد روزهای جمعه .. بعد از صبحانه پرنسسی .. موسیقی شادی بذاریم و حتی برقصیم .. خوش و آسوده و بی خیال .. دلم میخواد سبد پیک نیکی که هنوز نداریمش رو بخریم و ظهر جمعه  با چند تا ساندویچ خانگی بریم تا بوستان بزرگ اون اطراف .. کمی پیاده روی کنیم و گرسنه بشیم و از گرسنگی، با میل غذا بخوریم .. نه از عادت و از ساعت .. دلم زندگی با طعم آسودگی میخواد .. سخت کار می کنیم، خیالی نیست .. ولی بگذارید آسوده باشیم .. بگذارید فقط جسم ما زیر بار کار خرد بشه .. روحمان رو بگذارید برای خودمان .. ما گناه دار تر از این هستیم که اینطور بین دو سنگ آسیاب شما خرد بشیم .. بذارید به حال خودمان باشیم .. بذارید تا جوانی نرفته جوانی کنیم .. دلتان رحم داشته باشد کاش .. شمایی که نمی دانم چطور تا آن بالا رفتید و بی خیال هم نمی شوید .. بس کنید .. هر دو طرفتان سکوووووت ..

 

نظرات 5 + ارسال نظر
سمیرا 19 بهمن 1391 ساعت 10:07 http://sepideye-eshgh.blogfa.com

خدارو شکر مرخصی گرفتی و خونه رو جابجا کردی.. از الان خسته نباشی و خوش بگذره دوستم...

واقعا واقعا..

مرسی عزیزم ..
واقعا ..

مژگان یک دنیا عشق 19 بهمن 1391 ساعت 10:40

هوففففففففف امان از خرده ریزها!!!!!!!!!!!
خسته نباشی
همون آبگوشت بار بذار راحتتتتتتتتتتتتتت
با چرخکرده قیمه میذاشتی.بدک نمیشه
روز مهممممممممسوت و جیغ و کف و هوراااااااااااااااااااااااااااا
منم وحشتناک استراحت لاززمم
دلم یه سفر لوکس میخواد.با هواپیما و هتل 5ستاره و دریا و ساحل اختصاصی
البته خوب خودم میدون باید برم یه گوشه با یه بالش
لالا بذارم و خواب سفر لوکس ببینمم
خوش بگذره با مهمونا

امااان ..
اتفاقا دورهمی خیلی هم بامزه میشه ..
نه بابا من اصلا به خودم استرس وارد نمیکنم که سفر لوکس بخوام .. همین پارک نزدیک خوبه ..

مژگان یک دنیا عشق 19 بهمن 1391 ساعت 11:39

راستی تولدا مبارککککککککککککک
الان سر راهت سبزی خوردن و ترشی هم بخر با دوغ به به.
فردا جای منم اونوقت آبگوشت بخور

سبزی خوردن نداشتیم ولی ترشی و دوغ چرا .. اتفاقا در تمام مراحل طبخ به یادت بودم جات خالی ..
بابت تبریک هم متشکرم

مائده 19 بهمن 1391 ساعت 13:38 http://pure-love-m-h.blogfa.com/

سلام قاصدک جان خوبی ؟ خوشحالم که برگشتی و مجدد می نویسی ...قالبت ساده و شیک و زیباست...خونه نو مبارک (منظور دنیای مجازیه) ظاهرا در دنیای واقعی هم خونه خریدید یا عوض کردید !! دقیق نمی دونم به هر حال مبارک دلهاتون ...خرده ریز کمش تا یک ماه ادامه داره ...
واقعا و از ته قلب و بدون تعارف میگم قلم زیبایی داری ... خوشحالم الان 15 مین از وقتمو به نوشته هات اختصاص دادم ...زیبا بود ...درباره داداشت و حس و حال و خاطره ت عالی نوشتی ...یه پیشنهاد : چرا سراغ نویسندگی نمیری ؟؟؟
درمورد 30 سالگی خاص نوشتی ... دلم گرفت ...یعنی 30سالگی حس خوبی نیست !!! ولیکن یه حرفتو قبول نداشتم ‍!!! اختلاف سنی با فرزند نگرانی نداره !!! دوره و نسل ما اختلاف سنی با فرزند بین 27-30 ساله ... حالا چند سال بالا و پائین زیاد فرقی نداره !!! مهم تربیت درست و درک فرزنده !!!نگران این مورد نباش قاصدک جان !!! هر چی به صلاحه همون میشه ...
تولد پدر و برادر گرامی هم مبارک ... خدا عمر با عزت به هر دوشون بده ... راستی همین یک برادر رو داری ؟از تماس بابات برام سئوال شد !!! البته می تونی جواب ندی 
گویا تولد خودت هم بوده ...درسته ؟ تولدت مبارک عزیزم ...همیشه خوش باشی و سلامت ...

سلام مائده جان .. مرسی از اینهمه لطفت .. خونه واقعی رو هم تازه خریدیم ..
واقعا نمی خواستم بنویسم که 30 سالگی نازیباست .. ولی انگار نتونستم ته ذهنم رو مخفی کنم .. در واقع 30 سالگی کمی عجیبه .. ولی حتما زیبایی های زیادی داره ..
من بیشتر از درک نکردن .. نگران تازه و شاداب نبودن هستم .. دلم میخواد اگر لایق باشیم و فرزندی داشته باشیم دوران شادابی والدینش رو هم ببینه .. یه چیزی توی همین مایه ها ..
آره دوستم .. من یه خواهر دارم و یه برادر ..
نه تولدم نبوده ..

آمارین 19 بهمن 1391 ساعت 14:51

به سلامتی. عکس خونتونو بزار خب ببینیم.
دیوار کوبها از هر نوعی که باشه باید اخر سر انجام بشه که قشنگ سر حوصله و با توجه به چیدمان خونه باشه. برای زدنشون به دیوار هم عجله نکن.
مبارکا باشه

حتما میذارم عزیزم ..
درست میگی .. برای همینه الان هنوز چند تایی کارتن ولوئه
مرسی گلم .. بوووس

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد