کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

409

نمی خوام نالان به نظر برسم .. ولی در واقع الان خسته و عصبی ام .. حقوق این ماه بعد از کسر اقساط وام و صندوق به قدری خنده دار شده که می تونم نیم ساعت به مبلغش نگاه کنم و بخندم .. کاری به دل خودم ندارم .. بی نوا دل بانک ها و موسسه هایی که چشم به پرداخت اقساط دوخته ان ..

مسخره اینکه بعد از این مدت کار کردن اینجا نمی دونستم اضافه کاری صبح مفهومی نداره و نزدیک 17 ساعت زود آمدن من و کار کردن دود شد و رفت هوا .. مهم نیست .. میذارم به حساب استفاده از اینترنت در طول روز .. ما حقوق حلال می گیریم اینه وضع و اوضاع اعصابمون .. چه برسه به ...

خدایا .. این قطره چکان ما را پر کن .. ما صدامون در نمیاد .. باغچه ها رو دریاب ..

می دونم که از همین گوشه و کنار عید پر نعمت و پر رونقی برامون می سازی .. خیلی منتظرم دوستت دارم خدای من

.

این روزها هر صبح با همسرم میام شرکت .. شده ساعت 6:15 هم رسیده ام –زهرا به یاد تو هم بوده ام- ولی از ساعت 7 کارت می کشیدم که مبادا بی جهت اضافه کار بگیرم .. نگو کلا بی جهت دچار عذاب وجدان بوده ام .. بعد از این با خیال راحت صبحانه هم خواهم خورد .. تازه شاید برم توی محوطه سبز این روبرو پیاده روی هم کنم .. دیگه ساعتی 4040 اضافه کار که این حرفها رو نداره ..

الان درست همین الان یه کم گریه ام گرفته ..


نظرات 9 + ارسال نظر
گنجشک پرگوی باغ 28 بهمن 1391 ساعت 16:20

عزیزم! می دونم حس بدیه!!! و اونم به خاطر اینه که این کار بخش زیادی از زندگی ما رو به خودش اختصاص داده و وقتی راضیمون نمی کنه بد ما رو به هم می ریزونه!
حسی که دقیقا الان من دارم........ و حتی بغض .....

خیلی منفیه اگر بخوام این رو بگم .. ولی گاهی فکر می کنم اینهمه ساعت از عمرم .. از جوونیم .. با این حقوق جبران میشه .. خصوصا وقتی حتی نمی تونم مایحتاجم رو تهیه کنم ..
من الان حالم بهتره .. امیدوارم تو هم همینطور باشی عزیزم

آرشید 28 بهمن 1391 ساعت 16:31 http://arshid.blogsky.com/

سلام
زیاد فکرش را نکنید ... کم و بیش همه همین گونه ایم .
من شغل آزاد دارم ... و اوضاع به مراتب بدتر از آنست که بشود گفت .
باید خدا را شکر کرد و مسببان این اوضاع را به او سپرد .

پایدار و سربلند باشید.

خدا رو همیشه شکر می کنم و مسببان رو به او سپرده ام ..
تشکر از حضورتون ..

بانو 28 بهمن 1391 ساعت 18:04 http://heartplays.persianblog.ir/

وایییی 6 و ربع که خیلی زوده... ای بابا خیلی حلال کار می کنی...
به فکر خودت باش...

مجبورم عزیزم .. اگر بخوام نیم ساعت دیرتر از خونه بیرون بیام نزدیک دو ساعت توی راه می مونم ..

لیندا 28 بهمن 1391 ساعت 23:43

پست قبلت که خیلی بانمک بود درواقع همسرت به نکته ظریفی اشاره کرده بود
خوشحالم خوش گذشته بهتون
این پستتم کاملا درکت میکنم .بابا حقوقایی که ماها میگیریم و می گرفتیم هیچ شکی درش راه نده که حلاله حلاله اونم با بیگاریایی که ازمون میکشند و حقوقی که میدند

آره واقعا .. حالا دیروز صحبت بود بریم سیخ هامون رو هم بفروشیم چون جوجه کیلویی 15000 خیلی با درآمد ما نمی خونه
مرسی عزیزم ..
وقتی اینجا اومدم حقوقم مناسب بود .. ولی با سه برابر شدن همه چیز این درآمد دیگه از حداقل حداقل تره ..

زهرا 29 بهمن 1391 ساعت 08:16 http://zizififi

راه که نزدیک باشد بیشتر می خوابی یعنی بیشتر فرش می شو ی و جوان و شاداب می مونی.راه که دور باشد بیشتر درترافیک می مانی...بیشتر وقتت تلف میشود.کمترمی خوابی و...امیدوارم تو عینه من نشوی.من که خسته راه و درمانده شدم

الان که زودتر میام بهترم .. چند روز اول نزدیک دو ساعت توی اتوبوس و مترو دیوانه می شدم .. الان نه ترافیک می بینم و نه ازدحام مترو ..

زهرا 29 بهمن 1391 ساعت 08:20 http://zizififi

اضافه کار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟برای ما ورود قبل از ۸صبح اضافه کار محسوب نمیشود اما بعد از ساعت اداری بمانی آن جزو اضافه کار است

اینجا هم قانون همینه و من نمی دونستم

زهرا 29 بهمن 1391 ساعت 08:31 http://zizififi

من هم زودتر میومدم..گاها ۵وربع اداره بودم...یعنی با همسرمی اومدم که سوار اتوبوس و مترو نشم اما خب بیچاره میشدم...صبح باید ساعت ۵ونیم از خواب بیدار میشدیم...خیلی سخت بود برام.خیلی.بدتر از همه بعدازظهرا بود که ۲ساعت در راه بودم...همسرهم که ماشین داشت بنده خدا ۲ساعت تو ترافیک می موند....نمیدونم شاید چون من از اول دلم ب اونجا نبود این همه سختیاش به نظرم می اومد.ایشالا تو این همه خسته نشی عزیزم.میدونی نمیشی چون تومثبت فکرمیکنی

از روز اول که زود می رسیدم یادت بودم ..
منم صبح ها با احسان میام .. واقعا دیگه کمرم از فشارهای مترو داغون شده .. دیگه توان چند ساعت رفت و برگشت سر پا بودن رو ندارم ..
مرسی عزیزدلم ..

اطلسی 29 بهمن 1391 ساعت 08:47

محل کار قبلی و خونه قبلی این حس رو همیشه بمن میداد که دارم جوونیمو میدم برای یه حداقل حقوق قانون کار.مففففت میبازم این روزامو...الان بهترم.خونه جدید و نزدیکی و رفت و امد با بابا کمی ازین حسم کم کرد...باورت میشه مسببش رو قوم فلان میدونستم که خونشون اینقدر دوره//؟!؟!
همین پیاده روی خوبه.نمیتونی بری با رئیست صحبت کنی/؟شاید استثنا بزاره؟
درمورد حلالی حقوق.چیزی نمیگم که اینجا بقیه بحث راه نندازن ولی منم عقیده تورو دارم!خصوصا اون یه ماه و خورده ایی دیرکرد حقوقمون رو میزاشتم برای صفر کردن این قانونی که پیش خودم بود!!

خوشحالم الان حس بهتری داری ..
راستش میل ندارم برم صحبت کنم .. احتمال میدم برای من تبصره ای بذارن ولی میل ندارم اینطور باشه .. راستش این مبلغ به قدری کم و ناچیزه که ... هر چند همین هم به زخمی میشه زد ..
هم پیاده روی خوبه .. هم مطالعه .. هم خیلی کارهای عقب افتاده دیگه
پس قانون های مشابه هم داریم

آمارین 1 اسفند 1391 ساعت 19:15

یعنی اضافغه کاری باید حتما در اخر ساعت اداری تون باشه؟

بلــــــــــــــی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد