کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

418

شاید سالها بیایند و بروند و تو ندانی که یک نصفه هستی .. تا به دنیا می آیی خانواده کوچکی هست که کامل نبودنت را می پوشاند .. بزرگ می شوی و کم کم چفت و بست های وابستگی به خانواده ات را باز می کنی و نصفه ات را دست می گیری و شهر را می گردی .. - و شاید جوانی و سر پر شورت چشمهایش را به روی حفره ای که از خود جا گذاشته ای ببندد - .. می گردی برای یافتن نیمه گم شده ات .. برای او که حجم نصفه اش کم و زیاد تو را پر می کند .. تیزی های زوایای تو را صاف و صیقلی می کند .. برای یافتن او که به تو پیوند می خورد و حالا همان وقت است که می توان دید نصفه ای از کدام حجم عالم بودی .. 

این یکپارچه شدن درد هم دارد .. گاهی می بینی زاویه ای چفت نشده و یکی از شما، یا هر دو باید کش بیایید و درز خالی را بپوشانید ..گاهی باید کمی از خود را رها کنید و اندازه و هم قالب شوید .. می دانید! حجمی که یکپارچه نشود زودتر از هم می پاشد ..

سالها درگیر همین یکپارچه شدن هستید .. عاشقی تان به ثمر می نشیند و نصفه ای کوچک و ظریف به شما اضافه می شود .. حالا باز باید تکه ای از حجم خود را کنار بگذارید و جای آن را به نورسیده دهید .. او از تکه های وجود شما به بار می نشیند .. بالنده می شود و نصفه رسیده اش را بر میدارد و می رود ..

زندگی قصه همین نصفه های گم شده است .. زندگی قصه همین کامل نبوده های به تکامل رسیده است .. زندگی ... کمی هم سخت است .. فقط کمی ..


نظرات 3 + ارسال نظر
سمیرا 6 اسفند 1391 ساعت 11:25 http://sepideye-eshgh.blogfa.com

تکلیف من که هنوز نیمه ام رو پیدا نکرده چیه ؟ یعنی تا کی باید دنبالش بگردم یا دنبالم بگرده ؟؟؟؟؟؟

اون خودش قل میخوره میاد طرفت عزیزم فقط خوب اطرافت رو نگاه کن ..

زهرا 6 اسفند 1391 ساعت 13:09

همیشه کمی سخت نیست زندگی....گاهی بیشتر از یکمی سخت میشه دوستم

حالا نخواستم تلخ بشه

مهربانو 7 اسفند 1391 ساعت 10:24

عزیزم زندگی صد سال اولش سخته:)
حالا چی شد که یاد این قضیه افتادی؟

چی بگم .. توی ذهنم چرخ خورد ..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد