کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

420


اون روزها .. اینجا هر کسی نهار نداشت زنگ می زد به رستوران و جوجه کباب سفارش می داد ..

این روزها .. اینجا هر کسی نهار نداره یه توک پا میره تا سوپر و با کنسرو لوبیا و قارچ بر می گرده ..

.

...

نظرات 8 + ارسال نظر
زهرا 7 اسفند 1391 ساعت 08:40 http://zizififi

بازخوبه همین لوبیا رو هم میشه خرید
فردا روزها فقط میشه نون خشک خالی خورد

کاش اون روزا نیاد ..

مژگان یک دنیا عشق 7 اسفند 1391 ساعت 08:59

پاون روزها.....

عزیزم ناراحت نباش .. خودمون همه چی رو درست می کنیم

سیندخت 7 اسفند 1391 ساعت 10:07

وای لوبیا و قارچ!!
ستاد روحیه دهی!! :)


آفرین ..

سمیرا 7 اسفند 1391 ساعت 10:27 http://sepideye-eshgh.blogfa.com

حالا خوبه شما کنسرو میگیرید ما که با تخم مرغ سر و ته قضیه رو هم میاریم

تخم مرغ دونه ای 300 تومنی .. بابـــــــــــآ

گنجشک پرگوی باغ 7 اسفند 1391 ساعت 10:42

آخه چرا هی بد میره بدتر میاد!
و ما تا کی و کجا می تونیم کِش بیاییم و تحمل کنیم!!!
می دونم با غر زدن چیزی درست نمی شه اما یه روزی می رسه که به خودمون می گیم«ینی ما اون روزها رو پشت سر گذاشتیم؟؟؟»

عزیز دلم کامنت دونی ها قبلیت باز نمی شن!!!
اون دخترک بد رو دوس داشته باش و بهش احترام بذار و تبدیل به دخترک خوبش کن!!! شاید باید به تنهایی بهش بها بدی تا آروم بگیره و بعد می بینی دنیا و کائنات همیشه براش می خوان!!!

نوشته ی 418 چنانی تاثیرگذار بود در من که تمام تنم مورمور شد!!! عالی نوشته بودی و تامل برانگیز!!! شاید هم دلگیر بود! نمی دونم هر چی بود عجیب به دلم نشست!!!

خوشحال شدم از دیدنت دوست گل و خانومم!!! و یک عالمه آروزهای خوب برات در سر دارم!!!

من با همه حال بد این روزهام عجیب امیدوارم که اون روز می رسه .. و ما به اونچه لایقش هستیم می رسیم .. به امید خدا ..
.
اینقدر که تو مهربونی .. با بداخلاقی ها هم می سازی ..
.
418 برای خودم دلگیر بود ..
تو با اون چشمهای براقت و صورت خندانت کلی به جمع انرژی میدی .. ممنون عزیزم .. منم برای تو بهترین ها رو میخوام

لیندا 7 اسفند 1391 ساعت 12:17

یعنی اخر اعتراض بودااا
کلی کیف کردم با پستت
واللا مااون روزا که میتونستیم بریم از رستوران غذا بگیریم ناشکری کردیم و خصیص بازی دراوردیم رفتیم از سوپری نون پنیرو چیپس خلالی گرفتیم زدیم به بدن ولی می چسبیدا قاصدک

چیپس که عشق منه ..
نووش جونتون عزیزم ..

مژگان یک دنیا عشق 7 اسفند 1391 ساعت 14:22

راستی دوستم امروز ناهار خورد یا نه؟؟؟

بلی .. الویه ساخت نامی نو .. با 4 کف دست نان .. تقریبا خودم رو خفه کردم از گشنگی ..

آمارین 8 اسفند 1391 ساعت 00:39 http://amarin.blogfa.com

منم قبلا خیلی از بیرون غذا میگرفتم اما الان واقعا کمتر شده. البته رام که میاد قضیه فرق میکنه:دی اون موقع اصلا نه وقت نه حوصله اشپزی ندارم

الان طوری شده که اگر غذای با کیفیت بخوای بخری کلی باید هزینه کنی برای هر وعده ..
خیلی هم خوب .. خب بعد از چند وقت همدیگه رو می بینید نمیهش که مدام مشغول آشپزی باشی عزیزم ..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد