کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

426

عصبانی که می شم .. خونم که می جوشه .. صورتم داغ میکنه .. مجرای سمت چپ بینی ام داغ میشه و گلوم کیپ میشه .. صورتم میشه مثل فولاد .. سرد و سفت و خاکی- نقره ای .. دندونهام روی هم فشرده میشن و انگشت هام از فشاری که بهشون وارد میکنم دردآلود ..

وقتی دو ورق A4 یک رو چکنویس روی پیشخوان گذاشته میشه و میگن چک پرینتش رو بگیرید .. ”لطفا” ته جمله رو نمی شنوم .. چشمهام فقط دو تا ورق A4 رو می بینن که باید تایپ بشه .. دقیقا از کی با این مقوله ”تایپ کردن” به مشکل خوردم نمیدونم .. عجیبه ها .. من که روزی چند صفحه مربوط به کار خودم تایپ میکنم .. ولی نه .. خب دستشویی خونه خودم رو هم می شورم .. قرار نیست دستشویی شرکت رو هم بشورم که .. مشکل من دقیقا چیه؟

مشکل من صدای آمرانه مرد دیروزی هست که  وقتی تلفن رو جواب میدم، تصور میکنه با ابتدایی ترین ادم روی زمین مواجه شده و میگه ”تلفن رو میدی به فُلانی” و بعد وقتی همه خشونتم رو جمع میکنم و میگم ”بفرمایید آقا! اگر موردی هست با من هم می تونید صحبت کنید” دقیقا جمع شدنش رو از پشت تلفن می بینم .. و ادب و احترامی رو که به باقی کلماتش اضافه میکنه .. مردک!!!!!

مشکل من با اون همکاری هست که میاد میگه ”میخوام این کار رو برام انجام بدین ” همین ”میخوام” رو که میگه انگشت هام مشت میشن .. دلم میخواد بهش بگم ”خواستن” تو برای من بی ارزش ترین مسئله است .. من اینجا نیستم تا ”خواسته” تو رو ترتیب اثر بدم ..

مشکل من .. نداشتن یک حریم شخصی و خصوصی هست ..

مشکل من .. بهانه است شاید .. برای اینکه بدانم آدم ِ زیر دست کسی کار کردن نیستم .. من این نیستم .. که الان روی سایت بخونم فعلا افزایش 20 درصدی حقوق 92 اوکی شده .. که دلم میخوا این افزایش رو هر ماه توی دستم مشت کنم و با قطره ای بنزین به آتیش بکشم ..

من ادم اینها نیستم .. راه من کجایی؟ کی قدمهام رو روی تو میگذارم ؟؟

.

اینجا خوبه .. از هر نظر .. احترام و ادب بالای اکثر همکارها گفتنی نیست و محبتشون .. اینها همه بهانه است..

گاهی فکر کردن به آدمهایی با شرایط کاری بد دیوانه ام میکنه ..


نظرات 9 + ارسال نظر
سمیرا 13 اسفند 1391 ساعت 12:45 http://sepideye-eshgh.blogfa.com

قاصدک جون این مشکلا برای اکثر ماهایی که کار میکنیم هست .. حالا یه سریا مثل این آقا خوشونو جمع و جور میکنن یه سریا هم که کلا تعطیلن و به رفتار و گفتار بدشون ادامه میدن
ایشالا به زودی راه پر از موفقیتتو پیدا میکنه دوستم ..

میدونم سمیرا جان ..
ایشالا ..

لیندا 13 اسفند 1391 ساعت 13:36

از طرف منم بی زحمت یه مشت بزن تو صورت اون همکارت تا اخر عید جاش بمونه . خاک بر سرش


فک کن اوامر تو رو اجرا نکنم ..

اطلسی 13 اسفند 1391 ساعت 13:37

ایاشلا راه کا رخوب و درامد خوب برای هممون باز بشه.میدونی من چقدر تلاش کردم برسم به این کارم...اوایل همینطور بود.گاهی کارهایی که ادم خودشو در شان اون نمیبینه بم میدادن!خیلییی عصبی میشدم!یا پشت گوش انداختم!یا فس فس کردم!!!یبار هم سریع تایپ کردم بقردم کوبیدم روی میز مدیر!بفففرمایید!!همون شد که دیگه ازین کارا نکرده فعلا!ولی همکارم دانشجو شده!کارای اپراتوری میکنه!امروز بم میگه فلانی نمیاد شما بشین پشت میزش ثبت کن!اییییییییی حرصم گرفت!!!!گفتم خوب و تمام!از هر 3روز دوروزشو انجام میدم.ببین ازین چیزا همه جا هست...

خب من نمی تونم این کار رو بکنم .. اینجا همه هم میدونن برای چه کاری اومده ام .. ولی وقتی دست من تنده و بقیه سه سال طول میکشه چیزی تایپ کنن کار میرسه به من .. یا وقتی اندازه من با ورد آشنا نیستن ..

مژگان یک دنیا عشق 13 اسفند 1391 ساعت 13:54

یادته اون روز بهت گفتم منم با کارم مشکل دارم کمی.چون شرح وظایف من مشخص نیست اینجا ولی به هزار و یک دلیل تحمل میکنم و گاهی هم منو فرسوده میکنه.
و البته همکارهایی که میگی.که از بالا بهت نگاه میکنن.البته من تحمل نکردم و مردک مزبور رو همچین مچاله کردم پرونده تسویه اش رو زد زیر بغلش رفت
تا بفهمه با یک خانوم متشخص چطور صحبت بکنه.
میفهمم دوستم چقدر اذیت میشی امیدوارم به زودی شراط برای داشتن یک شغل عالی اوکی بشه و با رضایت خاطر بیشتری کار بکنی.
خوبه که مینویسی اینجا و تا حدی تخلیه میشی

اینجا همین همکار رو نشونده ام سر جاش .. یعنی نگاه از بالا رو آورده ام پایین تر از نگاه از روبرو شده .. یه بار با همون سرپرست خوبم در موردش صحبت کردم و 90% حل شده ..

مژگان یک دنیا عشق 13 اسفند 1391 ساعت 14:28

ضمن اینکه با عرض پوزش باید تو این مملکت بگی من بلد نیستم
تا جایی که میدونی به کارت لطمه نمیزنه باید از زیر کارای متفرقه که به حیطه تحصیلی ات مربوط نیست فرار کنی تا ادب بشن
وقتی بگی بلدی باید همه کار انجام بدی.به ویژه شرکتهای خصوصی که از یک کارمند کار 10 نفر میکشن.

به خدا دچار دوگانگی تربیتی شده ام از دست این وضعیت ..

مژگان یک دنیا عشق 13 اسفند 1391 ساعت 15:12

ما دچار نشدیم ،دچارمون کردن دوستممممممممم

پرنیان 13 اسفند 1391 ساعت 15:34

با اینکه همکاران اجنبی ما همه تند تایپ هستن ولی باعرض شرمندگی باید بگم که من تایپم اصلا سریع نیست. البته کندم نیستم ولی ۱۰ انگشتی نمیتونم تایپ کنم. خب کارمم این نبوده که لازم باشه برام.. ولی گزارش سفرهام رو که تایپ میکنم بیچاره میشم! اصلا سفرهای کاریم یه طرف گزارشهاش یه طرف! هم باید کلمات به متن تبدیل بشه و هم ترجمه و تایپ بشه! همزمان!
میخوام بگمبرا هممون قسمتهایی از کار هست که اصلا دوست داشتنی نیست.. ولی اینو خیلی موافقم که لحن صحبت خیلی مهمه! دیییییووونه میشم اگه احساس کنم کسی امر و نهی میکنه. قلدرم در این زمینه! راست میگی تا واسه خودمون کار نکنیم همین بساطه..

اتفاقا من از اینکه کارهای مربوط به کار خودم رو شخصا انجام بدم استقبال میکنم .. گزارشهام .. فاکتورها .. نامه ها ..
ولی درست میگی همیشه همه بخش های یک کار دوست داشتنی نیست ..
لحن صحبت خییییییلی مهمه .. البته منم کلا بی اعصاب شده ام ها .. خیلی صبور نیستم

مهربانو 13 اسفند 1391 ساعت 15:48 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

یا اون روزایی فتادم که سر کارم چنین مشکلاتی رو تحمل می کردم و زنگ می زدم به مسعود و مسعودم تا 5 دقیقه هیچی نمیگفت تا هق هق من آروم شه..می فهمم چه حس بدی درشه این حرف ها و خواسته ها!!

ای جانم ..

شکیبا 13 اسفند 1391 ساعت 21:16 http://personallife1.persianblog.ir/

این مشکل ربطی یه این نداره که تو اونجا کار می کنی حتا اگه برای خودت هم کاری کنی با یه سری مشتری روبرو میشن که فکر می کنن چون پول می دن خودت رو هم می خرن.
من یه روز باید یه پست بزارم از این مشتریا بگم تا تو امیدوار بشی به اون آقا

حق با توئه .. به قول احسان نَکِش شده ام
البته در مورد من این رو نمیگه ها .. کلا به آدمهایی با خصوصیت الان من میگه
بذار .. استقبال میکنیم
میدونی شکیبا بچه پر رو بود .. بعضی ها همین که صدای یه خانم رو می شنون فکر می کنم باید پسر خاله باشن .. دیگه افعالشون مفرد میشه و تو جای شما رو میگیره ..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد