کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

436

اتفاقات عجیب تمامی ندارند .. نوشتن برایم سخت شده .. بیشتر دوست دارم بوی بهار را نفس بکشم و رویا ببافم .. دوست دارم به پنجره نیمه باز اتاق خانه عشق فکر کنم و نسیم ملایمی که هر شب شامه ام را پر می کند .. و حس سبکبالی ای که نصیبم می شود .. از بعد از آن برف سنگین و ظهور بهار .. کشف کردم خوابهایم رنگی ترند وقتی لحاف را تا زیر گلویم بالا می کشم و دماغم را در راستای قسمت باز شده پنجره می چرخانم و می خوابم .. درست از وقتی برای عشقم به این کشف اعتراف کرده ام، سر خوابیدن کنار پنجره ماجرا داریم :))

91 با بی حالی تمام می شود و هنوز کارها ناتمامند .. کیسه آرد نخودچی و قالب های متنوع روی پیشخوان آشپزخانه معطل خریدن پودر قند مانده اند .. کاغذ روغنی هم باید تهیه شود .. و کمی خلال پسته .. اجازه هست تحریم را کمی دور بزنم و یک مشت خلال پسته بگیرم ؟؟

91 با بی حالی تمام دور می شود و تازه دیشب یک کارتن بزرگ کتاب از انباری به گوشه خواب شماره 2 منتقل شده ..

91 با بی حالی تمام دور می شود و هنوز دستگیره جدید برای کابینت های آشپزخانه خریداری نشده ..

91 با بی حالی تمام دور می شود  و هنوز قاصدک و همسرش برای خودشان خرید نرفته اند .. چون هر بار میخواهند به خرید فکر کنند یک چاله سر باز می کند و پولها را می بلعد ..


نه !


تا اینجای پست را دوست نداشتم .. انگار 91 که با بی حالی تمام دور می شود من هم با بی حالی تمام می نویسم .. پس :

وااااااااااااای !! سبزه ها هنوز سبز نشده ان .. فقط یه کوچولو توک سبز رنگ از عدس ها بیرون زده و گندم ها هم هنوز در خواب خوش زمستانی غرق اند ..

هنوز حتی یک عدد شیرینی نپخته ام .. لوازم قنادی ها آب شده اند و رفته اند زیر زمین .. امروز که به سلامتی صورتم را به پیشواز بهار می برم کاغذ روغنی و مهر و شکلات چیپسی هم می خرم ..

دریغ از خرید یک جفت جوراب .. البته اگر محموله لباس ارسالی از طرف فامیل دورمون را به حساب نیارم .. محموله ای که نمیدانم دقیقا غیر از یک کت و دامن و یک تونیک چه لباس اضافه ای داشته که به نظرم مبلغ دوختش اینقدر شده .. باید تا شب صبر کنم ..

این قلدر رو می بینید .. عااااااشقشم .. فعلا مشتری نداشته و همچنان کنار سفره هفت سین، همراه با ما 92 را تحویل می گیره ..

روز 29 ام موهای مبارکم را به دست دختر خاله .. مامان چشم مشکی .. می سپرم .. با دلی آرام و – توکل به خدا- قلبی مطمئن !!

هــــــــــــــــــیچ برنامه ای برای سفر نداریم .. گویا بی برنامه تر بهتر ! یه وقت دیدید کل ایران رو گشتیم .. یا فقط پا روی پا انداختیم و تخمه جابونی و آفتابگردان خوردیم و چشمهامون رو با تی وی در آوردیم ..

ولی نه .. من میخوام بزنم کمر چند صدتایی لغت زبان رو بشکونم .. فعلا جی برگ ها آماده نشسته ان تا قاصدک خانوم با خط خوشش روی اونها بنویسه و استارت بعضی چیزها زده بشه به امید خدا ..

من این اواخر 91 کشف کردم خیلی دختر خوبی ام !! چون اصلا انتظار عیدی گرفتن از احسان رو ندارم .. اصلا نگران نیستم چی قراره عیدی بگیرم .. و اصلا به روی خودم نیاورده ام که احیانا باید عیدی بدم .. نگران نیستم کی کجا میریم .. کی چیکار می کنیم .. هر چه پیش آید خوش آید ..

لبـــــــــــــــــــــــــــــــخــــــــــــــند !!

 

.

این پست به عشق اطلسی جانم اینجا نصب شد .. چون خودم حس نوشتن نداشتــــــ-م !!


نظرات 8 + ارسال نظر
اطلسی 27 اسفند 1391 ساعت 12:08

ای جانممممممممممم شرمندم کرد عزیزم...مبارک صورت مثه ماهت و موهایت...
میدونی ما هم چاله زیاد داریم.همین ازمایش های فرنام این مدت نزدیک500 تومن شد تازه با بیمه تکنیلی!ولی خوب نباید فکر کرد پول برای خرج کردنه دیگه عزززیزمممممم.
میدونی من هم امسال هرچی همسری میگه چی میخوای؟من نشنیده میگیرم.راستش دلم نمیخواد توی معذوریت بمونه.کفتم یه بلوز.
بگذریم اینها گفتنی نیس...
عزیزمممممممممم


ایشالا همیشه سلامتی باشه ..
آره واقعا میل خرید هم ندارم .. ولی دوست دارم برای احسان خرید کنیم ..

بانو 27 اسفند 1391 ساعت 12:18 http://heartplays.persianblog.ir/

راست می گی 91 داره با بی حالی تموم می شه...

بهتر
91 بی حال میره و 92 باحال میاد ایشالا ..

زهرا 27 اسفند 1391 ساعت 12:21 http://zizififi

حالا من بگم....امروز باید همسرو ببریم که آندوسکوپی بشه...یعنی از استرس دارم دیوونه میشم...سرامیک خونه مملو از گرد و کثافت و ایضا مو هستش که نیاز به تی داره...فرشها باید روی جارو رو به خودشون ببینن..همه وسایل از مبل و تخت گرفته تا الی اخز نیاز به گردگیری دارن..یه خروار لباس کثیف داخل حموم داره بهم شکلک در میاره...خرید میوه و شیرینی انجام نشده...هنوز مانتو نخریدم...ابرو و مو و صورتم وضعی پیدا کرده اند وحشتناک...بازم بگم یا بسه؟؟؟
خداروشکر قلدر درکنارتونه..ایشالا شرایط جوری بشه که نفروشینش

عزییییییییزدلم .. ایشالا که هیچی هیچی نیست و فقط سلامتی هست .. توکلت به خدا باشه گلم ..
ایشالا همه کارها قبل از تحویل سال به خوبی انجام میشه عزیزم ..
آره خدا رو شکر .. ایشالا

سمیرا 27 اسفند 1391 ساعت 13:39 http://sepideye-eshgh.blogfa.com

موهاتو چه رنگی میکنی قاصدک ؟؟
اخی قلدرم دلش نمیخواد شمارو ترک کنه .. منم هیچی نخریدم و فکر کنم چیزیم نخرم .. حوصله این شلوغی بازار رو ندارم ..همه جااااااااااااااا شلوغه و من بی اعصاب ..
لبخند

فکر کنم طلایی که به قهوه ای میزنه میشه زمینه اش .. با هایلایت بژ -کاش الان اون نیشخند بلاگفا رو داشتم اینجا میذاشتم -
هایلایت البته نه با دکلره .. با رنگ روشن کننده ..
حق داری منم حوصله خرید اینجوری رو ندارم ..
قلدره مامانه دیگه
.

آلما 27 اسفند 1391 ساعت 13:39

من که بی صبرانه منتظر عیدم

واقعا منم همینطور ..

مژگان یک دنیا عشق 27 اسفند 1391 ساعت 15:13

عزیزم عزیزمممممممممممم
دوستی که برای من پر از آرامش هستتی
سال91 انگار با همه ایرانیان عزیز سر جنگ داره
ما هم همینطور هستیم.زیاد فکرشو نکن.
من که دیشب تا 8 شب شرکت بودم.زمزمه فردا اومدنم هست که من منتظرم بشنومش تا جییغ بزنم سرشون
و اگر بخوام از کار خونه و خرید بگم میشه مثنوی 70 من
موی رنگ نشده - آرایشگاه ِ نرفته - خونه نتکانیده (کی بود شروع کردم - تحویل بگیر منو) همه چیزمون وسط اتاقه و ما فقط شبا میریم میخوابیم
لباس نخریده.خدائی من عید بیاد و خرید نرم لختم چون همه لباسام گشاد شده
مسافرت هم که لنگ در هوا
چون فعلا مامان جان ما هی اینو دعوت کن اونو دعون کن منم بعنوان دسر درست کن مجلس حضورم الزامیه
خلاصه خواهر
غم دل با که بگویم
آهان بزن کف قشنگه رو که من شیرین هام رو پختم.اگر بگم چه ساعتهایی مسخرم میکنی امروز مثلا5 صبح قیژ قیژ همزن برقی و پختن شیرینی اتریشی.انگار کتکم زده بودن
آره عسلم.پیشاپیش عیدت مبارککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک
قلئر رو بگو راستی

عزیییییییزدلم .. وای مژگان خدایی کاری ازم بر میاد بگو .. واقعا حق داری .. خصوصا کار شما که خییییییلی آخر سال شلوغ میشه ..
وضع ما هم همینه .. فقط روی تخت رو مرتب نگه داشته ایم که جا برای خواب داشته باشیم ..
ایشالا خرید هم میری .. لباس های خوشگل خوشگل هم می خری ..
آآآآآآآآآآآفرین واقعا به این اراده ات .. من که گفتم برات تازه دیشب پودر قند خریدم .. اون موقع تازه توی مترو بودم ..
اتریشی هات خوشمزه شده؟ حتما شده ..
منم صبح میخواستم خمیر نخودچی رو آماده کنم .. گفتم احسان شاکی میشه 5 صبح صدای همزن راه بندازم
وای راست میگی قلدر رو بگو ..

لتوس 27 اسفند 1391 ساعت 18:40

به سلامتی عید با قلدر خوش بگذره
منم موهامو رنگ کردم
ما هم کلی خریدامون مونده
سبزه منم هنوز سبز نشده

پیشاپیش سال خوبی برات آرزومندم

مرسی دوستم ..
مبارک باشه .. حتما کلی ماهتر شده ای ..
وای از این سبزه .. فکر کنم باید بریم بخریم .. این به 13 می رسه ..
منم برای تو و همسرت سال خوبی آرزو می کنم

پرنیان 28 اسفند 1391 ساعت 13:16

خیلی خوشحال شدم میخوای زبان بخونی! موفق باشی عزیزم.. قلدرم ایشالا در کنارتون باشه همین چند روز ازش استفاده کنید دم عیدی.. پستات انرژی داره دوسشون دارم!

عزیزم مثل خیلی دیگه از برنامه هام مدتهاست میخوام زبان رو باز شروع کنم .. فقط نمیدونم چرا اینقدر نمیشه
وای قلدر رو بگو ..
قربان تو

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد