کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

452


حتی از غذا گرم کردن آدمها می تونی بشناسیشون ..

اولی زنگ میزنه آژانس سفارش ماشین میده و تازه ظرف غذاش رو از یخچال بیرون میاره و میذاره روی حجم زیاد شعله آبی رنگ اجاق .. و بعد تا رسیدن آژانس غذای نصف سوخته و نصف گرم نشده را میل میکنه و این بین هزار کار دیگه انجام میده ..

دومی ظرف غذاش رو یکساعت میذاره روی کتری تا نرم نرم با بخار آب گرم بشه و سر فرصت غذا بخوره .. گاهی بوی تند ترشی همراه غذاش توی ذوق می زنه ..

سومی ظرف غذاش رو گاهی چند دقیقه ای زودتر بیرون میذاره تا از سرماش کم بشه .. شعله زیر ظرف رو ملایم می کنه .. اغلب همراه غذا سالاد یا ماست داره .. با آرامش غذا میخوره و با آرامش ظرف غذا رو میشوره ..

چهارمی هر روز از حجم غذاش کم می کنه تا مبادا شکمش بزرگتر بشه .. گاهی اگر حواسش باشه برای کنار غذاش گوجه یا خیار برمیداره .. یا یه ظرف ماست گنده می خره و میذاره توی یخچال شرکت .. معمولا دلش خوراکی های زیادی میخواد .. یا آبمیوه های رنگارنگ .. ولی نمیدونم چرا اینقدر راحت نیست که به خودش بیشتر برسه .. البته دختر خوبی شده و تازگی برای خودش لقمه درست میکنه و صبح ها میخوره ..

.



صبح بعد از عذرخواهی از تو به مناسبت متاهل بودنت .. راحت میگه ”از همممممممه مردا بدم میاد” به جرم اینکه اون راننده پراید کمی خنگ بود و متوجه نشد ما ایستاده ایم که او رد بشه .. نه که بایسته و زل بزنه به ما ..

انگار چیزی نشنیده بودم .. هیچ نگفتم .. در دلم سه مرد زندگی ام را مرور کردم که عاشقانه دوستشان دارم .. همسرم را .. پدرم را .. و برادرم را ..

.


کاش اینقدر راحت ”همه” را خرج نکنیم .. کــــاش !!


نظرات 8 + ارسال نظر
اطلسی 28 فروردین 1392 ساعت 12:33

اوففف چه ادمای بی ادبییییییی...

راستی من دیروز به این فکر میکردم که چنننند وقته ناهارمو روی گاز گرم نکردم و این سولاردم بیچاره کار میشکم ازش....و گاهی هم خوب گرم نمیشه...
اما اکثرا ماست میخورم و گاهی سالاد و ترشی.اینجوری از حچم غذایی که میخورم کم میشه!

چی بگویم خواهر ..
خوب کاری میکنی .. منم دلم برای سالاد زیاد خوردن تنگ شده ..

سیندخت 28 فروردین 1392 ساعت 12:35

این دخمله بخوره همه چیو به خودش سخت نگیره... زندگی دو روزه
آره والا کاش اینقد همه چیو راحت عمومی نکنیم...

خیلی خنده داره ها .. مثلا چند ساعت با خودم کلنجار میرم که برم پرتقالم رو پوست بکنم و بخورم .. .. اصلا نمیدونم چرا اینجوری ام ..
.
آره .. کاش ..

آمارین 28 فروردین 1392 ساعت 12:51 http://amarin.blogfa.com

من اون گروه سوم بودم توی غذا گرم کردن:))
یادش بخیر. اونور خودشونو میکشتن بامن کار داشتن من اینور با ارامش داشتم غذا میخوردم

وای ناز بشی خانوم ..
چقدر دلم یه همکار مثل تو میخواد .. چون من مستعد مثل تو بودن هستم . فقط پایه ندارم

زهرا 28 فروردین 1392 ساعت 12:58 http://ZIZIFIFI

حالا تو اداره ما هیچ کسو نمیشه از غذا گرم کردنش شناخت اخه هممون غذارو میذاریم داخل مایکروفره عزیزو و سه دقیقه تنظیم میکنیم و به همین راحتی غذامون گرم میشه
راستی پزشکا میگن ماست و آب و سالاد همراه غذاتون نخورین.اخه باعث مشکلات معده میشه

والا این دکترا کاش تکلیف ما رو معلوم کنن .. هر بار یه تزی میدن ..

مهربانو 28 فروردین 1392 ساعت 13:04 http://www.mehrbaanoot.blogsky.com

آخ آخ که چه بد که یه چیز رو تعمیم میدم به همه...!!
دقیقا از هر رفتارآدما میشه به نوع شخصیتشون پی برد!


.
موافقم ..

مژگان یک دنیا عشق 28 فروردین 1392 ساعت 14:11

چه همکاری ها....
چرا قضاون بیجا میکنن
---------------
من که خودم اعتراف میکنم بسیار آدم شکمویی هستم البته توی شرکت اصلا.فقط همون غذای معمولی بدون مخلفات
اما خونه از خجالت خودم در میام و باید باید هر شب غذای تازه بپزم نه گرم کردنی و یادم نمیاد آخرین بار کی غذا گرم کردم و چطوری!!!!!!!!!!!چون سر کار هم خانوم همکار داریم برای این مورد
یعنی همچین رفیق شکمویییییییییییی داری

آخ مژگان دیروز اینقددددددر دلم میخواست برم خونه بوی قورمه سبزی یا قیمه یا خورش کرفس پیچیده باشه دلم می خواست دیروز برم یه غذای خونگی تپل بخورم ..
کی می رسی خونه عزیزم؟ میخوام ببینم کی میرسی که هر روز هم غذا درست میکنی..

مژگان یک دنیا عشق 28 فروردین 1392 ساعت 14:48

قاصدک من شوخی نمیکنم میگم شکمو هستم.یعنی میدونی که غذام کمه اما باید حتما یه وعده غذای گرم رو داشته باشم
و هر ساعتی برسم باز مختصر آشپزی هم شده انجام میدم
مثلا دیشب ساعت8 و نیم رسیدم ولی آشپزی کردم.
ولی بصورت روتین من حدود6 دیگه خونه ام.و وقت دارم برای آشپزییییییییییییییی

نه من .. نه سمیرا و مهربانو و گنجشک باور نمی کنیم .. دیدیم توی کافی شاپ چی خوردی دیگه ..
.
منم 6 می رسم و دلم میخوام مدل به مدل غذا با تخم مرغ بپزم فقط -گریهههههههههههههههه-
ای خدا من چرا اینقدر بی جونم -گریهههههههههه-

اطلسی 29 فروردین 1392 ساعت 08:12

گفتی غذای تازه و دیروز رفتم دیدیم الویه باید بخورم!ای گریم گرفت گریم گرفت...دلم بوی قیمه و قرمه سبزی میخواسسسسسسست

الویه که خیلی خوشمزه است .. ما هم چند روز پشت سر هم الویه داشتیم ..
ولی من دیروز 2 ساعت سر پا بودم و یه شام خوشمزه و گرم درست کردم .. جای شما خالی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد