گاهی فکر میکنم ساده ام .. خیلی ساده .. ساده تر از اون که برای این دنیا لازم باشه ..
باید یه طرح دوست داشتنی جور کنم .. و بچسبونم روی سادگیم .. باید کمی خط دار و طرح دار باشم ..
.
عزیزترینم! باید یاد بگیریم خلق و خوی کودکیمون رو پشت درهای سپید خانه عشق مخفی کنیم .. گوشه همون اتاقی که در اون رویا می بافیم .. سادگیمون رو جار نزنیم .. هوار نزنیم .. تو بشی حصار من .. من بشم حصار تو .. بشیم لایه لایه احسان و قاصدک .. بشیم مثل ترکیب زرد و آبی .. که به سبز خوشرنگ زندگی برسیم ..
من هنوز یادمه که خدا با ماست .. حتی اگر سالها بیان و برن و ما با او نباشیم ..
.
فط برای پدرو مادر باید سبز بود
پدر و مادر
همسر
خواهر و برادر دلسوز ..
وای که چقد این پستت به درد حال و هوای الان من می خوره ...اصلا حالم خوب نیست .به خاطر همین ساده بودنم الان تو اداره شرایط خوبی ندارم
عزیزم .. ایشالا همه چی به خیر و خوشی میگذره ..
خیلی ساده نوشتی! درست مثل خودت! خیلی به دلم نشست! آرزوی لحظه لحظه سبز شدنتون رو دارم عزیزم
مرسی دوست +ِ من
منم برای تو کلی آرزوی خوب دارم ..
من همیشه سبز میبینمت عزیزم..