کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

532


از گوش راستم شروع میشه و میره تا برسه به گوش چپ! حس سرماخوردگی رو میگم .. انگار روی حنجره‌ام یخ گذاشته بودم .. بس که سرده و سنگین ..

یادم اومد همین الان بگم  که اینبار کوتاهی موهام رو دوست نداشتم .. حس زیبایی بهم نمیداد .. شیطنت چهره‌ام را گرفته بود و یک صورت صاف و دوبعدی بهم داده بود .. بدون هیجان ..

دیروز وقتی به دختر خاله گفتم دلم رنگ مو میخواد .. وقتی گفت بریم بخریم، خودم میذارم برات .. وقتی فکر کردم چقدر دلم میخواد یک قاصدک موتیره برم و یک قاصدک ناشناس و غیر منتظره و هیجان انگیز بیام .. دلم یه جوری شد ..

52 روز دیگه، احتمالا – چون دیگه الان حوصله حساب و کتاب ندارم، تا دقیقش رو بگم- مانده تا خداحافظی با سی سالگی .. ولی هنوز من به سی سالگی نرسیده‌ام .. هنوز میلم و طبعم به زیر بیست و پنج سالگی میکشه .. هنوز فکر میکنم برای سنم مناسب نیست مدل ابروهام فلان جور باشه .. یا مدل لباسم .. هنوز از فکر کردن به موی دکوپاژ شده و رنگ روشن میترسم .. هنوز دلم دخترانگی میخواد ..  هنوز از هایلایت دوری میکنم و تمام شجاعتم .. مشی با 32 تا فویل روی موهای طبیعی خودم بود .. برای اولین سالگرد ازدواجم ..

.

این بین وقفه‌ای افتاد .. یک ساعت نبودم و باز اومدم و نوشته خودم رو خوندم ..

و باز دلم خواست به خودم بگم : قاصدک! تغییر باید از درون تو آغاز بشه .. همونطور که شده .. این فراز و فرود دوست داشتنیه .. پس ادامه بده ..

و بعد به خودم لبخند بزنم .. به خودم و به چشمهایی که مدتهاست خسته و قرمز مانده .. حتما از کار زیاد با کامپیوتر ..

.

به شش ماه دوم نزدیک میشیم و باز دخترک درونم فکرش رفته پی لباس عید! آآخ که عاشق این هیجان عیدم .. و باز دلم همان لباس فیروزه‌ای را میخواد .. که چند سالیست گوشه ذهنم طرحش را میکشم .. لباسی که بر تن یک قاصدک 63 یا 64 کیلویی می شینه ..

.

آخ گلوم! دلم شیر داغ میخواد ..



نظرات 8 + ارسال نظر
خانوم گل 25 شهریور 1392 ساعت 11:07 http://rozhayezendegiman.blogsky.com

پس پیشاپیش تولدت مباررررک

ممنون از تبریک پیشاپیشت عزیزم

مژگان یک دنیا عشق 25 شهریور 1392 ساعت 11:32

فصل بدیه سرماخوردگی زیاد شده.اگر داروخانه نزدیکت هست یه بسته قرس ویتامین سی بگیر(قرص جوشان )تو آب حل کن بخور خوبه
مبارکه موهات الان چه رنگی کردی بالاخره؟
منم که 30 رو رد کردم
از الان لباس عیددددددددددددددددددددد ای جونم دخترک دروننننننننن

آخ چقدر من بچگی این قرصا رو دوست داشتم .. جوشش رو دوست داشتم :)
این صحبتها مال دیروز بود .. اووووووووه در مورد من تا صحبت رنگ به خود رنگ برسه چند ماهی طول میکشه :دی
.
آخ آره مژگان جان .. لباس عید !

پرنیان 25 شهریور 1392 ساعت 12:19

قاصدک جان تولدت پیشاپیش مبااااارک!

مرسی عزیزم .. لطف داری ..
هنوز کللللللللی مونده :)

زهرا 25 شهریور 1392 ساعت 13:14

قاصدک منو تو هم سنیم ؟؟؟
پس چرا من همیشه فکرمیکردم که تو از من کوچیک تری؟؟؟
هی حس و حال منو داری اما خب من بارها و بارها موهامو مش و البته دکلره کامل کردم .به شدنت هم تغییر کردم .این کارو بکن هم برای روحیه خودت و هم برای روحیه شوهرت خوبه
ایشالا خیلی زود خوب شی .مواظب خودت باش

وای چرا؟؟
نه بابا هم سنیم زهرا جان :))
چقدر هم دلم موی روشن و ابروی روشن میخواد .. ولی با پاییز چه کنم .. پاییز موی تیره بهتر نیست؟؟

زهرا 25 شهریور 1392 ساعت 14:43

چرا خب ...کلا تو زمستون و فصول سرد رنگ موی تیره مد میشه ...اما خب گاهی هم میشه برخلاف جهت آب حرکت کرد .مثل من که الان موهام مش داره و قرار نیست فعلا رنگشو. عوض کنم .بی خیال مد

پس شاید برای سالگرد ازدواج و تولدم یه کارایی بکنم :)))

سیندخت 25 شهریور 1392 ساعت 15:06

خواهر جون الان دخترای 18 ساله شجاعتشون بیشتره که! پس به سن و سال نیست :))) قدرت ریسک میخواد قاصدک، همیشه فک کن فوقش بد بشه روشو می تونی بپوشونی، چیزی نمیشه که...
مواظب خودت باش عزیزم

بلی ..
البته مسئله من فقط رنگ مو نیست .. کلا در گذر از دنیای مجردی به متاهلی خیلی لاک پشتی رفتار کردم ..
تو هم همینطور مامان سیندختی .. از دیروز هم که ارادتم بهت بیشتر شده :))

آتا 25 شهریور 1392 ساعت 20:19

قاصدک جونم مواظب خودت باش. من هم دیشب در صحت کامل جسمانی خوابیدم ولی صبح پا شدم حالم خوب نبود ولی به روی خودم نمیارم.
تولدت پیشاپیش مبارک باشه.
قاصدک منم شدیدا دلم یک تغییر ناگهانی میخواد طوری که خودم از دیدن خودم تعجب کنم، و همین طور یک لباس عید عروسانه شیک. من که عید اولم به مراسم مادربزرگم خورد. میگم قاصدک منو تو ایده هات شریک کن افرین

دقیقا .. منم در عرض یک روز گلو دردم شروع شد .. البته چند روزی بی حال بودم ..
ممنون عزیزم ..
اتا جان من هنوز هم به فکر لباس عروسانه ام .. این ماجرای هر سالمه :)
حتما .. بذار یه کم فکر کنم ..

اطلسی 26 شهریور 1392 ساعت 10:43

من هم تاحالا تغییر زیادی توی چهره ام ندادم...
دقیقا شش ماه دوم سریعا توی سراشیبی هستیم

واقعا .. دیگه داره عید میشه :)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد