کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

545


اگه بدونی! اگه بدونی! اگه بدونـــــــــــــــــی!!!

چقدر دلم میخواست دونه دونه بیسکوییت‌ها رو توی چای خیس می‌کردم و می‌خوردم .. 







نه که خانمانه گوشه هر بیسکوییت رو گاز بزنم و مراقب باشم خرده‌هاش روی لب و دهانم نمونه .. و بعد یواش یواش بجوم .. مبادا صدایی بلند بشه .. بعد یه قلپ ناچیز چایی بخورم .. تا شاید .. شـــــــــــاید اون کلوخ بیسکوییت کمی نمدار بشه و مسیر دهان تا معده رو خط نندازه ..
.
دلم یه کاسه شیر میخواد .. با نان قندی شیرین .. چغ و چغ صدای نونها رو دربیارم و ریزشون کنم توی شیر و با قاشق بخورم و خوشحال و شاد و خندان باشم !
یعنی اینقدر من دختر قانعی هستم !


نظرات 10 + ارسال نظر
اطلسی 14 مهر 1392 ساعت 11:23

اخ که دقیقا مثه من همه چی و یواشکی میخورم و به سختی!!مثلا الان تا همکارم رفت از اتاق بیرون یه نارنگی پوست کندم و هولوپی!! دو قسمتش کردم و جویده نجویده دادم رفت پاییییییین!

ای وای مراقب باش دختر ..

اطلسی 14 مهر 1392 ساعت 11:29

بک گراندش میزه منه!یه صحنه کپ کردم هاج و واج به دوروبرم نگاه کردن

واقعا؟؟ چه بامزه ..
آره من یواشکی از میزت عکس گرفتم .. یوهاهاها :دی

سیندخت 14 مهر 1392 ساعت 12:10

این بیسکوییت خیس کنون در چای رو خیلی خوب گفتی... واقعا خوشمزستا! منو بگو، همش لواشک دستمه، وقتی می خوام از مشماش جدا کنم کلی صدا میده ، اداره هم ساکت، همه می فهمن اینا حرکات یه خانوم بارداره!!!

:دییییی عزیزم .. خب تو هم بلند اعلام کن گل پسر قند عسل هوس کرده، تقصیر مامانش نیست .. آخی عزیزم تو ترشیجات هوس میکنی ..
نوش جونتون

آتا 14 مهر 1392 ساعت 13:33

این 3 تا سهم امروزته؟ قاصدک گناهی .ولی ارزشش رو داره.
دیدی این اقایون چقدر راحتن تو این جور مسائل. و بیشتر خانم ها هستند که حساسند. من چند ماه برای پایان نامه رفتم یک دانشگاه دیگه 10 روز اول هیچی نمی خوردم حتی ناهارمو. روم نمی شد. اخر سر استادم گفت بابا بچه ها هوای این دختر داشته باشید این اینجا روش نمی شه

-قاصدک از خجالت آب شده رفته توی زمین -
آتا جان کدوم سهم .. این رو بنده خودم با اجازه خودم چپانیدم توی برنامه
-قاصدک ِ خیلی خجالت زده-
منم همینطور .. کلا نهارم 5 دقیقه خوردنش طول میکشه چون یه اپسیلون غذاست که هیچ مخلفاتی کنارش نیست ..
ولـــــــــــــــــی باید تغییر کنیم عزیزم :)))

بانو 14 مهر 1392 ساعت 19:48 http://heartplays.persianblog.ir/

شدیدا الان هوس چای با بیسکویت کردم...

اصولا هدفم همین بود که همه هوس کنن :دی

میترآ 14 مهر 1392 ساعت 21:31 http://mitra-1993.blogfa.com

خوش به حال آقا احسان :))

بابت قناعتم؟؟ :دی

آلما 15 مهر 1392 ساعت 08:34

خوب بیسکوییت رو بزن تو چایی
این که دیگه اشکال نداره

واقعا ها .. اشکالی هم نداشت ها .. فوقش یکی میدید من بیسکوییت میزنم توی چایی خیس بشه بعد میخورم ..
واقعا چرا پس من سخت گرفتم ؟؟
آخ آلما دقیقا این بندهای روحی رو ببرم و بریزم دور حالم خوب میشه :))

زهرا 15 مهر 1392 ساعت 08:40

میگم خداروشکر من زیاد از خرد کردن نون قندی تو شیرین خوشم نمیاد وگرنه الان عنان از کف میدادمو میرفتم خرید
اه اه اه اینقد از خودم بدم میاد تا هرچی می خونم و می شنوم هوسشو می کنم

خب چی دوست داری .. بگو از اون بگم هوس بیفتی :دی
به نظر من که هیچ اشکالی نداره .. چقدر خوب اینقدر خوش غذا و خوش خوراکی که همه چی دوست داری و هوس میکنی :))

زهرا 15 مهر 1392 ساعت 09:45

از خورش بادمجون و لازانیا و اووووووم پیراشکی و لواشک و الوچه بنویسی خوشم میاد و هوس میکنم
خودازارم .میبینی ؟

کلا من خدا رو شاکرم بابت آفرینش بادمجون!
خورش بادمجون .. کشک و بادمجون .. حلیم بادمجون .. رول بادمجون !!!

مژگان یک دنیا عشق 15 مهر 1392 ساعت 10:51

واقعنی سختته تو شرکت اینطوری که دلت میخواد بخوری؟
من پشت میز خودم راحتم.هر جوری میخورم و هر چی بخوام
حالا سر میز ناهار باشه و مدیرامون باشن یه ذره سختمه
همین الان که اینو برات نوشتم هوس نون پنیر سبزی کردم.جات خیلی خالی از تو کیفم لقمه مو آوردم همچین یه گاز اساسی بهش زدم

نوش جونت اون نون و پنیر و سبزی عزیزم ..
واقعنی سختم بود .. شاید از این بعد سختم نباشه :)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد