پیوندها
- صحرا، مثل هیچکس
- مهربانوت
- نارنجدونه
- جیک جیک کده
- کفتر چاهی، یک جفت
- دو لقمه خاطره سبز
- در بهشت رویا، بر بال باورها
- شب یلدا
- دل می نوازد
- روزهای خوب پاییزی
- روزهای زندگی ما!
- یک دنیا عشق
- سپیده عشق
- چه درونم تنهاست
- بادبادک
- قصه از کجا شروع شد
- زلال که باشی مهتاب در توست
- لینک زن
- این نه منم
- جوگیریات
- یادداشت های مارگزیده
- پرنده گولو
- نیکولا
- کافه رگبار
- رژ لب قرمز
- عطر برنج
- تلخ مثل ِ زیتون
- من و روزهای فصل سوم زندگی
- من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم.
- یوسف آباد، خیابان شصت و ششم
- من و همسرم در اروپا
- آشیانه عشق من و آقای همسر
- رویای پرواز
- روزگار ربیعه
- زندگی زیر پوست من
- گیلاس خانومی هستم
- نمایش یک زندگی
- چند فریم از یک زندگی
- ما به هم وصلیم
- چرا تن به این رنج می دهد عشق عشق عشق
- رقص هآی من, سازهآی روزگآر
- شاید امروز
- خانه کوچک جودی ابوت
- خانم یوگی و آقای گوفی
- نانازی بانو و آقا خرسی
- ماجراهای ممول و حامی و نخودچی شون
- صحرا، مثل هیچکس
- حسنا بانو
- سیر ترشی متاهل
- زن کمانگیر
- خودمونی
- آکواریوم
- دنیای لیلی
- آقای گل و خانم گلاب
- صندوقچه صورتی
- خانهای از جنس بلور
- خاطرات روزهای تلخ و شیرین
- ردپای زندگی
- فقط من، فقط تو
- خرمالوی سیاه
- آبانه، دختر آبان
بایگانی
- اردیبهشت 1399 2
- فروردین 1399 1
- خرداد 1398 1
- اردیبهشت 1398 4
- آبان 1395 1
- مهر 1395 1
- فروردین 1395 1
- اسفند 1394 3
- بهمن 1394 1
- دی 1394 4
- آذر 1394 4
- آبان 1394 6
- مهر 1394 2
- شهریور 1394 6
- مرداد 1394 12
- تیر 1394 6
- خرداد 1394 6
- اردیبهشت 1394 8
- فروردین 1394 6
- اسفند 1393 1
- بهمن 1393 2
- دی 1393 3
- آذر 1393 5
- آبان 1393 14
- مهر 1393 6
- شهریور 1393 6
- مرداد 1393 15
- تیر 1393 17
- خرداد 1393 10
- اردیبهشت 1393 5
- فروردین 1393 8
- اسفند 1392 13
- بهمن 1392 3
- دی 1392 13
- آذر 1392 21
- آبان 1392 22
- مهر 1392 18
- شهریور 1392 16
- مرداد 1392 10
- تیر 1392 24
- خرداد 1392 18
- اردیبهشت 1392 18
- فروردین 1392 20
- اسفند 1391 27
- بهمن 1391 21
آمار : 110556 بازدید
Powered by Blogsky
558
یکی دو روز قبل عقدش بود ..
با همخانه‌اش ..
بعد از یک دوستی عمیق و گسترده دو ساله ..
میدانم هیچ فشاری برای این ازدواج نبوده ..
میدانم تا هر وقت می‌خواستند، می‌توانستند به زندگی بدون ازدواج ادامه دهند ..
میدانم هیچ طعم ناچشیده ظاهری‌ای نبوده ..
مگر حس کامل‌تر کردن یک ارتباط ..
حسی که مفهومش شاید این بوده ” بی تو هرگز ! ”
.
قاصدک
4 آبان 1392 ساعت 09:32
چه پِرفکت
چه عالی
چه خارجی
تبریک می گم
میدونی!
دوست دارم بدونم همچین شروعهایی به کجا ختم میشن!
محکم‌تر از ازدواجهای متداول هستن؟
.
ایشالا خوشبخت باشن ..
به نظر من محکم ترن قاصدک. دوست من پیش مشاور می رفت ، مجرده، در مورد دوست پسرش مشاوره میگرفت باور کن مشاور ایرانی ساکن ایران گفته بود اگه اینجا هم امکان زندگی قبل از ازدواج بود امار طلاق ایران به ازا هر 5 ازدواج 3 طلاق نمیشد.
این فرد همون فرد مورد بالاست ک در موردش نوشتی یا دو نفر جدان؟
در کل چه همون باشه چه شخص دیگه بزرگترین کارش کنترل احساس و تصمیم بر اساس عقل بوده کاری که من هیچ وقت تا این سن نتونستم بکنم و بعید می دونم بتونم بکنم که اگه غیر این بود الان این دوری ها و رفت امد ها نبود و من تو شهر کاری همسر ساکن بودم حالا خارجش پیش کیش.و این استقلال و کنترل و مدیریت به نظر من ذاتی هست قاصدک نمی دونم حتی اگه بشه یادش گرفت و ایجادش کرد تو ادمهایی با پیش زمینه ما و احساسات ما نمیشه.
ولی 31 سالگی دیر نیست اصلا. اینو قول میدم بهت و روش وای می ایستم. برای هیچ چیز دیر نیست. انقدر بودند و هستند آدمهایی که دیر شروع کردند ولی الان در بهترین موقعیت ها هستند. مثال هم براش دارم
نه عزیزم .. ادمهای دو تا پستی که نوشتم متفاوت هستن ..
منم احساس میکنم این ازدواج محکم تره .. ایشالا باشه ..
.
من گاهی یه آش شله قلمکار میشم .. اون سرش ناپیدا .. همه چیم رو به همه چی پیوند میزنم ..
مثلا اگر احساسم رنجیده باشه، روی درس خوندم و کارم شدید تاثیر میذاره .. برنامه های زندگیم همه تحت تاثیر قرار میگیره .. در زمینه کنترل احساس واقعا حرفی برای گفتن ندارم :(
.
من خیلی دعا میکنم من و امثال من -اگر خودشون میل به تغییر دارن- بتونن تغییر کنن ..
کاش منم بشم یکی از اون مثالها :)
راستی ان سوالات خصوصی بود یادم رفت خصوصی بنویسم
لحاظ شد