همسرم راست میگفت .. درست میگفت .. وقتی گفت گاهی خط کشی هستی که همه چیز را اندازه میزنی ..
بابا راست میگفت . وقتی میگفت سخت میگیری .. وقتی میگفت همرنگ شو .. بیخیال شو ..
مامان راست میگفت .. وقتی میگفت حساسی .. زیاد حساسی .. بگذر .. گوش نکن .. نبین ..
همه راست میگویند .. همه درست میگویند ..
کاش حتی اگر خط کش هستم .. از آن خط کشهای دوران بچگی بودم .. که آنقدر منعطف بودند که دور دست حلقه میشدند .. کاش مداد رنگی 24 رنگ دوران بچگی بودم .. که هر رنگی در من پیدا میشد .. کاش گاهی نمیدیدم و نمیشنیدم .. کاش مثل یکی از این ابزار کارم نبودم .. که دقیق اندازهگیری میکنند .. و کم و زیاد هر چیز را به رویت میزنند .. کاش .. کاش خودم بودم .. حتی اگر همیشه خودم بودم هم خوب بود .. همانی بودم که میشناختمش .. حداقل از خودم متعجب نمیماندم ..
کاش دیوار نبودم .. یا اگر دیوار بودم .. بدون در نبودم .. که این روزها دیوار وجودم لرزان و نامطمئن .. در آستانه ریزش است ..
.
به خود میگویم .. قاصدک! آدمها سیستمهای دور و برت نیستند .. که از ابتدا برنامه ریزی شده باشند و اگر خلاف برنامه رفتاری از آنها سر بزند .. از رده خارج شوند .. یا پیغام خطا بدهند . و نیازمند تعمیر باشند ..
ادمها .. ناشناختههایی هستند که هر لحظه به یک شکل و شمایل احساسات و درونیاتشان را آشکار میکنند ..
آدمها .. زیباییشان به همین است قاصدک .. که حتی ندانی از الف تا ی وجودشان چیست .. که حتی نتوانی بخوانیشان .. که انتظار هر چیز را بکشی .. که اصلا انتظار نکشی .. نمیفهمم دختر جان .. اصلا چرا باید انتظار چیزی را بکشی .. خودت باش .. همان قاصدک .. همان همیشگی .. بی توجه به رفتار و گفتار بقیه .. بی توجه به روزگار.. به دنیا ..
آنقدر بزرگ باش که نه غمت وابسته به کسی باشد و نه شادیات ..
تغییر کن .. برای داشتن آرامشی که لایقش هستی .. و برای تامین آرامش کسانی که عاشقانه به وجودت پیوند خوردهاند ..
تغییر کن قاصدک ..
قاصدک ..
9 قدم مانده تا سی و یک سالگی !
کاش یکی اینارو بمن بگه
باورت میشه حواسم به تو هم بود ..
دوست دارم یه چیزهایی بهت بگم اما میترسم که ناراحتت کنم قاصدک.بگم؟بگم؟
راستش نظره منم مثل مامانته...به نظرم یکم حساسی...یعنی فکرمیکنم یکی از خصوصیات ابان ماهی هم حساس بودنشون باشه .این رو از ابان ماهی هایی که کنارم هستن متوجه شدم
البته منم حساسم اما مدتهاست دارم رو خودم کار می کنم ...یعنی مجبورم که رو خودم کار کنم .چون همین جور الکی الکی داشتم زندگی مشترکمون رو به خاطر همین حساسیت هام دچار تزلزل می کردم....من مدتهاست که می گذرم .مدتها
آره چرا نگی .. تازه منصفی که میگی یه کم ..
واقعا من هیچوقت منکر حساس بودنم نبودم .. فقط این اواخر میگفتم قبول.. حساسم .. پس نزدیکان و عزیزانم حساسیتهام رو درک کنید ..
که همیشه این اتفاق نمیافته ..
منم دارم سعی میکنم .. و ایشالا مثل تو بتونم از پسش بر بیام .. میتونم، نه؟
:))
می تونی قاصدک...قطعا می تونی ...ومن برات دعا میکنم که موفق باشی...
البته اولاش یکم حس ناخوشایند میاد سراغت.اما خب برای اینکه خودتو اذیت نکنی برای اینکه زندگیت خدایی نکرده گاهی تلخ نشه باید یکم از حساسیتهات کم کنی .این جوری بهتره قاصدک
مرسی از لطفت و تشویقت ..
قبول دارم .. اینطوری بهتره ..
چقدر این پستت دلنشین بود و جالب اینه که شامل حال خیلی ها میشه از جمله من. قاصدک من اوایل تاکیدش شدید داشتم که آقا من اینم، حساسم، زود رنجم، سخت گیرم خیلی برای همه وقت میزارم حتی بیشتر از ارزش واقعیش پس بقیه درک کنند و منو تحریک نکنند. بعد دیدم نه نمیشه. وقتی وارد محیط دانشگاه شدم برای ارشد و تو یک جمع بزرگ قرار گرفتم دیدم نه نمیشه. وقتی ازدواج کردم و وارد یک خانواده دیگه شدم دیدم نه بازم نمیشه. ظاهرا این منم که باید تغییر کنم. هنوز هم کامل نشدم. ولی خیلی بهتر از قبل هستم
تراش خوردم آتا .. صیقلی شدم ..
وقتی گوشه هام صاف میشد درد کشیدم ..
خیلی سخت بود ..و هست ..
و هنوز راه زیادی مونده .. تا کرختی که نباید با بیعاری اشتباه گرفته بشه ..
.
ایشالا هممون موفق باشیم :))