کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

562


آستینم سولاخ – دقیقا همینی که میگم-  شده .. نمیدونم از کی .. همین چند ثانیه پیش که رفتم شالم رو مرتب کنم و ببینم در این لحظه چه شکلی هستم، همین که دستم رو بالا بردم .. دیدم قسمت آرنج لباسم سوراخ شده ..

بعد فکر کنید مانتوی رنگ خاکی تنمه .. و زیرش بلیز سرخابی .. یعنی لی لی لی لی لی  لیییییییییی ..

بعد هیچ روپوش و ژاکت و رویه‌ای همراهم نیست تا توی این گرمای شرکت .. به بهانه اینکه سردم شده بپوشم ..

بعد فکر کنید امروز اینجا از در و دیوار مهمون می‌باره .. یعنی می‌باره ها ..

رسما آبرومندانه‌ترین کاری که می‌تونم بکنم اینه که برم از سر خیابان یه مانتو بخرم و بپوشم و برگردم شرکت ..

خدایا .. باز شکر میکنم که امروز من برنامه آموزش ندارم .. و الا با یه آستین سولاخ باید می‌رفتم جلوی چشم مردم درس می‌دادم .. یعنی خدایا مرسی که لطف کردی و این آستینم امروز سولاخ شد ..

.

فقط هی دارم مرور میکنم .. وقتی دست به سینه ایستاده بودم .. دیدم یکی دو تا از این مهمونا عجیب نگاه می‌کردن .. میگم نکنه این تقابل رنگ سرخابی و خاکی براشون جالب بوده؟

رنگ بلیزم هم چندان آبرومندانه نیست .. حداقل آستین ها رو تا بزنم بره تا بازوم ..

ای امان از این قدرت جذب .. همین دیروز پریروز بود به مانتوی نو فکر می‌کردم .. نمی‌دونستم قدرت جذبم چه مانتو سولاخ کنی شده ..

ای امااااااااان ..




                                                             قاصدک ..

                                                              8/5  قدم مانده تا سی و یک سالگی !



 

نظرات 6 + ارسال نظر
بانو 6 آبان 1392 ساعت 13:47

من می گم اون یکی آستینت هم یکم سولاخ کن.. بشه قرینه و مدل و تیپ امروزی ها...

اینم یه راه حل :دی

میترآ 6 آبان 1392 ساعت 17:03 http://mitra-1993.blogfa.com

نه بابا فکر نمیکنم به اون ضایعگی بوده که خودت فکر میکردی.آدم اینجور مواقع بیشتر حساس میشه و فکر میکنه همه متوجه میشن و تو دلشون میخندن.

حالا امروز یه مانتوی آبرومند پوشیده ام .. مهمونا ببینن و بدونن مانتوی سالم هم دارم :دی

آمارین 6 آبان 1392 ساعت 18:37 http://amarin.blogfa.com

خواستم اسمایلی خنده بزارم ولی شکلکهات هنوز همین قدیمیا هستن که من اصلا باهاشون حال نمیکنم
اخی چی شد اخرش؟ با همین مانتو سر کردی تا کار تموم شد دیگه:دی

حالا من این قدیمی ها رو بیشتر دوست دارم ..
آره بابا .. هی آستینم رو کشیدم بالا و آستین سرخابی بلیزم رو به نمایش گذاشتم :دی
شانسی که آوردم آستین اون دستی بود که کنار کمد و قفسه است .. تا اخر وقت هم چسبیدم به صندلیم و جم نخوردم :دییی

سیندخت 6 آبان 1392 ساعت 20:28

خیلیم خوشگله تازه مد جدید ایجاد کردی :)

واقعا مانتوی پاره هم مد شده؟؟
فک میکردم در حد شلوار مونده :دی

به
چه ترکیب رنگی
خاکی و سرخابی
به نظرم چیز خوبی از آب درمیاد

منم مانتو و بارونی می خوام :)

آره واقعا خوشگل میشه ..
اینقده من عاشق این رنگ بندی هام .. اصلا عاشق رنگم :)
.
وای اینقده هم گرونن این مانتوها و بارونی ها که گفتنی نیست ..
البته ما پولدارتریم و میریم میخریمشون .. مگه نه :))

آتا 7 آبان 1392 ساعت 10:05

پس پیشا پیش مانتو نو مبارکت باشه

من یک دوستی داشتم شدید اعتقاد داشت هر چقدر هم تیپت عجیب باشه اگه اعتماد به نفس داشته باشی همه فکر میکنن این مد جدید هست و انها غیر طبیعی هستن

این روزشمار گواه اینه که ما باید منتظر یک پست جانانه باشیم در روز تولد درسته؟

:دی
وای از مانتو آتا جان .. با این قیمتها ..
.
واقعا اعتماد به نفس چه ها که نمیکنه ..
.
آتا جان این روزشمار در واقع نشونه خودشیفته بودن منه :دی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد