کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

571


دلم ترانه گفتن می‌خواهد ..

احساساتم را کلمه کنم و کلمه کلمه را کنار هم .. ردیف کنم و بشود ترانه ..

و تو بخوانی‌شان ..

گرمی احساست، کلمه‌های خجالت زده را آب کند و ریز ریزه ببارند ..

تو بخوانی‌ ..

چیز عجیبی نیست عزیزم .. نگران نباش .. سالهاست خواندنشان را تمرین کرده‌ای .. همه همانهاییست که بارها از نگاهم خوانده‌ای ..