کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

573


اولین قاشق نذری را که به سمت دهانم بالا بردم .. گفتم :

- احسان من می‌ترسم؟

+ چرا؟؟

- که اگه اون موقع‌ها بودم چیکار می‌کردم! .. می‌دونم همراهشون نمی‌رفتم .. می‌دونم ..


و اولین لقمه نذری .. سنگ میشه و میچسبه به گلوم ..



.

دهه اول آمد و رفت؟ چقدر زود! مثل شبهای پر نور رمضان .. مثل عید قربان .. مثل همه روزهایی که می‌گویند دعا بی اجابت نمی‌ماند .. امد و رفت؟؟؟

.