کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

598


گاهی هم زندگی اینطوریه ..

دست‌ها و پاهات یخ می‌کنن و تو می‌مونی “ها کردن”  تاثیری داره آیا ..

میری و رادیاتور چند متر دورتر را باز میکنی .. و امیدواری تا ظهر .. اطرافت هوایی بگیره و نوک انگشتهای پاهای فرو رفته توی پوتین، یا چکمه .. یا کفش ساقدارت .. گرم بشه ..

.

فایل اکسل حساب و کتابها را باز کرده‌ام .. مثل هر روز .. جلوی چشمم را رنگ‌های سبز پرداخت نشده .. و صورتی پرداخت شده .. پر کرده‌اند .. نمیدانم چرا برای پرداخت نشده‌ها سبز را در نظر گرفته‌ام .. شاید کنج مغزم این تفکر بوده که پرداخت نشده‌ها هم دوست داشتنی هستند .. این روزها .. سبز .. نقش پررنگی در زندگی ما دارد ..

فایل اکسل سبز و صورتی .. قلک ریز ریزهای لحظات عمر ما شده .. لحظه‌ها را خرج می‌کنیم و درامدی کسب می‌کنیم و سلول‌های صورتی .. سبزها را کنار می‌زنن و پیش میان .. و من .. منتظر اون روزم .. همون 29 اسفند 92 .. که بیاد و اکسل امسال .. صورتی باشه و بس ..

.

تقویم 92 میگه امشب شب چله است .. شب حافظ و انار دون شده توی کاسه سفالی .. و پشمکی که از چند روز قبل .. هوسش توی دلم پیچیده .. و شب کدو حلوایی دو نفره .. که دو هفته قبل از تره بار .. توی کیسه خریدمون نشست و آمد توی یخچال .. و شبی که می‌تونست کرسی دو نفره‌ای را توی خودش جا بده .. و خلوتی دو نفره و عاشقانه .. حتی برای دقیقه‌ای بیشتر ..

ولی تقویم فکر من میگه .. 48 روز مانده تا آزمون .. اربعین و 28 صفر و میلاد حضرت رسول و ... یعنی یک روز تعطیل .. نه برای استراحت .. که برای ورق زدن جزوه‌هایی که سنگین‌تر از قبل به نظر می‌رسن ..

از مشغله فکر من همین بس .. که دیشب .. وقتی احسانم .. من ِ روی زمین خواب رفته را بیدار می‌کرد .. از کلمه‌های نوشته شده و نوشته نشده می‌شنید .. خوب میدانم توی فکرم چی می‌گذشت .. توی فکرم .. کتاب زبان تخصصی بود .. که تاره دیروز ورقش زدم .. و به خودم گفتم .. از پسش بر میای قاصدک .. از پسش بر میای ..

.

همه اینها به کنار .. وقتی توی چشمام نگاه میکنی و میگی میدونم سردردهات برای چیه .. بس که فکرت و ذهنت رو این درس پر کرده .. میدونی منم اینطوری اذیت میشم؟ .. به کنار .. از دیروز .. حال تلخ این حرفهات .. بغضی را توی گلوم گره زده ..

.

نقابم کجاست؟ همون که یه لبخند ملیح روش داره؟

 


 

نظرات 7 + ارسال نظر
مینا 30 آذر 1392 ساعت 10:28 http://taraze-roozaane.blogsky.com/

سلاام...
خسته نباشین...
"نقابم کجاست؟همون که یه لبخند ملیح روش داره؟!"
.
.
جالب بود
شاد و تندرست باشین...


شما هم .. الهی ..

عمرتون یلدایی
دلاتون دریایی
روزگارتون بهاری
یلداتون مبارک...

سلام دوست عزیز
خواندمت
به امید شادی های دمادم

ممنون ..
یلدای شما هم مبارک ..

شاد باشید الهی

عزیزم قاصدکم
اول اینکه آقا من با درس خوندن جنابالو مخالفم
چی می خوای از جون خودت؟ برو زندگی کن حالشو ببر! بخاطر همین نمی تونم دلداریت بدم شرمنده! من اگه جات بودم از همین امشب دفتر دستک رو می ذاشتم به یه گوشه ای می رفتم زندگیمو می کردم! ببخشید انگار خیلی زیاده روی کردم که اینجوری گفتم اما حس واقعیم بود و به دوستیمون منو ببخش! اما واقعا اذیت می شم می بینم تو غصه ی درس خوندن رو می خوری در حالیکه مثه یه مرد از صب تا عصر سرکاری بعدشم با تموم خستگی از خودت انتظار داری درس بخونی و ادامه تحصیل بدی!!! قاصدکم خسته می شی خب

نقاب نزن
خودتو تخلیه کن
اخم و تخم کن
دعوا راه بنداس
داد و بیداد کن
نقاب تا کی؟

دوستم

الان بذار من بهت بگم کلا چه جوری‌ام .. اگر شما رو .. از جمله توی مهربونم رو .. محرم نمیدونستم که نمی اومدم براتون بگم
این لطف و محبت توئه که نگرانم میشی .. مگه نه اینکه آدم باید کسی رو دوست داشته باشه و بهش اهمیت بده، که نگرانش بشه ..
مرسی واقعا ..
من وقتی می نویسم .. بی صبرانه منتظرم تو بیای و بهم بگی نظرت چیه ..
.
کم مونده دوستم ..
میدونی؟ حس پوسیدگی و مردگی داشتم .. الان اینقدر خوبه که کلی برنامه دارم .. میدونی؟
حس موندگی داشتم .. الان سرزنده ترم .. زنده ترم .. حالم بهتره ..
نمیدونی کلاس رفتنهام رو چقدر دوست داشتم ..

خسته میشم .. درست میگی .. ولی دوستش دارم این خستگی رو ..

93 ایشالا سال نفس راحت کشیدن ماست .. از خیلی جهات .. میدونم ..

الان خودم رو بیشتر دوست دارم ..

خیلی برات احترام قائلم

آتا 1 دی 1392 ساعت 12:51

عزیزمممم چقدر از این ایده فایل اکسل خوشم اومد. برای مدیریت و حساب کتاب. قاصدک هر وقت هر جا فشار بهتون اومد به خاطر این سبزهای چشم نواز و مغز نواز یک لحظه به این فکر کن که تمام این سختی برای خرید خونه بوده، اینکه الان جایی رو دارید که نتیجه تلاش دو نفره هست و اینکه بلاخره تموم میشه وان وقت با خیال راحت می شینی و حض خونه و زندگی دو نفرتو می بری. ولی من میگم درس بخون. هر چیزی که باعث ارضا شدن روحت میشه هر چیزی که اگه نباشه احساس کمبود می کنی و نارضایتی دنبالش برو و ولش نکن حتی اگه بدونی ته اش هیچی نیست ولی به احترام خودت دنبالش برو

آتا .. دقیقا چیزی که در من میگذره رو گفتی .. حتی اگر بدونم تهش هیچی نیست .. ولی دوست دارم اطرافیانم به این تصمیمم احترام بذارن و تشویقم کنن .. من دارم از خودم مایه میذارم .. با جسم خودم بد رفتار میکنم .. درسته بد بودن حال من، اطرافیانم رو اذیت میکنه .. ولی دوست دارم اذیت نشن و بهم انرژی بدن .. دوست دارم قلبا و عمیقا بذارن کاری که دوست دارم رو بکنم
.
دیگه عزیزم اینقدر زیاد بود این قسطها باید جایی سازماندهی می شد
مرسی عزیزم ..

اطلسی 1 دی 1392 ساعت 13:39

هروقت صحبت کار هنری و ایده و مزون و این حرفا میشه اولش این کنکور جلوی چشمم میاد!
ماهم فایل اکسل داریم...مهم نیس عزیزم بالاخره همش تسویه میشه مهم خونه عشقتونه
نقال هم نزن خودت خوشگلتری حتی با اخم

می فهمم ..
آره واقعا تسویه میشه بالاخره ..
ای جانم .. با این تعریفت

اتا 1 دی 1392 ساعت 13:56

من حمایتت میکنم و کلی از اینکه جا نزدی خوشحالم

به خود می‌بالــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم ..

شقایق 3 دی 1392 ساعت 08:42

ای قاصدک ...
غصه نخور....
ما هممون مثل همیم...
صبحها ک از خواب پا میشیم...
نقاب به صورت میزنیم ....


عزیزم ..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد