کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

614


هر روز سایتهای آشپزی را باز میکنم و توی ذهنم یک لیست شیرینی اماده میکنم برای عید .. توی ذهنم می‌بافم که برم چند تا جعبه فلزی محکم و خوشگل پیدا کنم و شیرینی بپزم و بچینم توی جعبه‌ها و هدیه بدم .. ولی میدونم این پروژه، ناموفق روی زمین می‌مونه و فقط من می‌مونم و یک برنامه به عمل نرسیده دیگه ..

از دیروز دارم فکر میکنم امسال فقط نون نخودچی بپزم .. کلی .. و حتما برای عمه خانوم بزرگه کنار بذارم .. که هنوز ذوقش و چهره شیرینش .. بعد از خوردن شیرینی‌های پارسالم جلوی چشمهامه ..


امسال عید یهویی داره میاد .. برخلاف این چند سال .. تا همین حالا هیچ برنامه خرید خاصی نداشتم .. از قبل پارچه‌ای برای دوخته شدن به دست خیاط آشنای خوش ذوق نسپرده‌ام .. ایده خاصی توی ذهن ندارم .. و فقط به عید تهران فکر می‌کنم و خیابان‌های خلوت و اتوبان‌های ساکتش .. یا به هفته سوم فروردین و جاده‌های خالی از مسافرهای بهار ..


این چند روز .. یکی یکی بارهای اضافی روی دوشمون رو زمین گذاشتیم .. بار خرید تی وی .. بار پارکت کردن کف خانه عشق .. بار تعویض کابینت‌ها .. و همین دو روز قبل، بار تعویض پرده سالن .. همون تور خوشگل و خاص سفید که گلدوزی‌های حلقه حلقه روش با گردالی‌های کاغذ دیواری بدجور ست می‌شد .. و رنگ گل دوزی‌هاش خیلی شبیه رنگ چوب مبل‌ها بود .. و فکر می‌کردم وقتی جلوی چشمهای سالن نصب بشه .. بهار می‌دوه و میاد .. ولی .. همه این خواسته‌ها را جمع کردیم و گذاشتیم توی یه بقچه .. گوشه فکرمون .. تا به وقتش عملی بشن ..


روزها خوب و آرووم میگذرن .. و ما هنوز برنامه‌ای برای خانه تکانی نداریم .. گیج و نامسلط وسط روزها مونده‌ام و دقیقا نمیدونم از کجا باید شروع کنم .. ولی همین ندانستن و همین بیخیالی و همین دل ای دل ای پیش رفتن برام دوست داشتنیه ..

.

از شنبه مثلا دارم با برنامه غذایی مشخص و محدودی پیش میرم .. سر ساعت وعده‌ها را میخورم .. و امیدوارم اتفاقهای خوب بیفته .. هنوز برنامه پیاده روی‌های هر روز عملی نشده .. غروب .. وقتی بعد از یک ترافیک جانانه به خانه می‌رسیم .. سیل و طوفان هم نمی‌تونه ما رو از جامون حرکت بده:)



نظرات 8 + ارسال نظر
دخملی 30 بهمن 1392 ساعت 10:28

منم خیلی دلم میخواد امسال هم شیرینی خودم درست کنم اما واقعا نمیدونم وقت و حوصلش میاد یا نه!
من دو هفته ای میشه هفته ای تقریبا 3-4 روز میرم پارک دم خونه و پیاده روی و وسایل ورزشی... خیلی حس خوبیه خدا کنه که دوام بیاره

میدونی .. دوست داشتم از این بیسکوییتها که روش رو با رویال آیسینگ تزئین میکنن درست کنم .. وقتی خود شف طیبه میگه چند روز کارش طول میکشه، پس برای من لابد 6 ماه طول میکشه دیگه ..
همون نخدچی بپزم و فوقش مرنگ خوبه. نیست:
.
من عاشق پیاده روی هستم دخملی .. یه هم پا داشته باشم میرم حتما ..
ایشالا که بادوام باشه .. تو که خدا رو شکر اراده خوبی هم داری

شقایق 30 بهمن 1392 ساعت 12:10

اگه ی هم پا داشته باشم پیاده روی خیلی خوبه .امروز بعد از 5ماه بیشت مین راه رفتم فقط بیت مین ...باورت میشه ! بعد از بیشتر از 5 ماه

چرا؟ کلا یعنی با ماشین میری و میای؟ خب اذیت میشی دختر خوب ..

شقایق 30 بهمن 1392 ساعت 13:21

آره البته با تاکسی اینور و اونور میرم اما خب ی قدم هم یاده نمیرم !

منم متاسفانه پیاده رویم کم شده .. بعد از شرکت فقط دوست دارم زود برسم خونه ..

غزل 30 بهمن 1392 ساعت 15:16

منم به سرم زده بود خودم درست کنم ولی بیخیال شدم دردسرش زیاده
من خونه رو تکونی رو گذاشتم واسه اخراش چون وقت ندارم الان بچه هم هست نمیذاره
من از امروز شروع کرده به پیاده روی امیدوارم نتیجه داشته باشه

وسوسه عجیبی داره آخه .. خیلی خوش میگذره اگر آدم وقتش رو داشته باشه :)

من دوست دارم زود بتوکونیم تموم شه .. شب عید بریم بگردیم ..

چه عالی .. ایشالا نتیجه خوبی میده عزیزم ..

آمارین 30 بهمن 1392 ساعت 17:21

خواهر من هرسال خودش شیرینی درست میکنه. البته از وقتی مامان دیگه درست نمیکنه.
امسالم داره چند تا شیرینی تست میکنه. پارسال بیشترش شیرینهای نسکافه دار بود.
منم نخودچیای خواهرمو خیلی دوس دارم اما بازاریا معمولا خوشمزه نیستن
ببین من نفهمیدم. اون کارا رو کردید یا نکردید بلخره. خرید تی وی و پارکت و این کارا!

نه عزیزم نخریدیم هنوز .. خیلی ذهنمون رو مشغول کرده بود که بخریم .. ولی تا حالا پولش جور نشده .. یه کمی داشتیم اذیت می شدیم از زمانی که برای خریدش در نظر گرفته بودیم و نمی شد .. دیگه کلا فکرش رو از سرمون بیرون کردیم .. تا بعد :)

اتفاقا دیروز داشتم فکر میکردم ازت بپرسم شما برنامتون چیه برای شیرینی عید .. یادمه شیرینیهای پارسالتون رو ..

آتا 1 اسفند 1392 ساعت 02:50

اااااااااااااااااااا منم دلم میخواد امسال شیرینی بپزم. تا به حال به زنگیم هم درست نکردم. اعتماد به نفس رو داری؟ اتفاقا تو لیست کارهام نوشتم یک سر به تاپیک شیرینی عید در مامی سایت:)))کاش آجیل هم می شد خودمون بپزیم:))) البته امسال هنوز زمزمه تحریمش نیست.
عزیزممممممممم نمیشه یک ارفاق کوچیک کنی برای دلت فقط فقط پرده رو بگیری؟ انشالله روزهای نزدیک همه کارها رو بهترین صورت انجام بدید. اولش خوندم فکر کردم منظورت اینه که خریدید انقدر ذوق کردم گفتم وای چه خونه ای شده الان خونه عشق.
من رژیم رو رها کردم ها. چاق شدم ها. کتونی هامو شستم گذاشم بالای اتاق شاید یک روز برسه روزی ک سی دی بزارم و ورزش کنم

هیچ اشکالی نداره .. منم پارسال برای بار اول شیرینی درست می کردم ..
سری اول نخودچی ها بد شد .. چون ترازو نداشتم و روغن و آرد و پودر قند رو با پیمونه ریختم .. روغنش زیاد شد .. بعد هی آرد اضافه کردم .. آردش زیاد شد .. بعد توی فر هم زیاد موند .. یه جوری شد :دیییی
سری دومش شد مثل باقلوا .. عمه ام عاشقشون شده بودن :)
برای همین میگم امسال یه چند کیلو براشون درست کنم ببرم :دی

کاش امسال هم تحریم می شد .. والا .. حالا کلی باید پول آجیل بدیم ..

خیلی دلم میخواست پرده رو بخریم آتا .. حدود 500 میشه .. برای یه پنجره عرض 2 متر .. زیاده خب .. البته این اطلس پود کلا گرون میده به نظرم .. شاید برم مولوی یا عبدل آباد .. میگن عبدل آباد خیلی قیمتش مناسبتره و کاراش خوبه .. ببینم چی میشه ..

نه نخریدیم .. فک کن .. حدود 10 تومن پول میخواد .. ولی خیلی دوست دارم زودتر بتونیم و انجامش بدیم .. همشون هم برام در یک سطح از اولویت هستن :دییییی

من از شنبه دارم کمتر غذا میخورم .. خونه هم که میرسم اینقدر خسته ام که دیگه سختمه برم بیرون .. کاش احسان وقت داشت می رفتیم پیاده روی ..

ایشالا اون روز زود برسه :)

گنجشک پرگوی باغ 1 اسفند 1392 ساعت 10:32

وای شماها چقدر خانومید و به چه چیزهایی فکر میکنید
من اینروزها فقط به این فکر می کنم که چطور می تونم لباس هایی که دوست دارم داشته باشم رو بخرم
تو کمدم رو هم یک هفته ی پیش مرتب کردم
دیگه نه به شیرینی فکر کردم و نه به تغییر دکورسیون

می گن هر که بامش بیش برفش بیشتر همینه ها
شما ماشالا چه بام بیشی دارید خدا برکت بده

اِوا .. دختر قشنگم خب شما مجردی ..
ایشالا یه بام بزرگ هم قسمت شما بشه .. بعد من که میدونم تو چه سلیقه ای داری، اونوقت باید بگم خوش به حال همسر گنجشک .. چه کدبانویی نصیبش شده :)

پرنیان 1 اسفند 1392 ساعت 16:16

وای دوستم چقد کدبانو.. منم خیلی دلم میخواد شیرینی بپزم ولی الان نه وقتش هست نه فِرِش! امیدوارم روزهای آخر مونده به عید برم خونه مامان اینا اونجا دور هم بپزیم..

خیلی جای پستهات خالی بود.. راستی من رمزتو ندارم عزیزم..

خوشگل خانوم چقدر اتفاقای خوب خوب افتاده من نبودم ..
شرمنده نشد بکامنتم .. سر فرصت برات می نویسم ..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد