کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

617


گرسنگی به معده‌ام چنگ می‌زنه و معده‌ام به افکارم .. ذهنم یادش مانده که یک بسته بیسکوییت نیمه تمام کنج کمد، درست همین بغل میز .. قایم شده ..

ولی من .. با هر بار احساس گرسنگی .. بدو تا نزدیکی کتری و قوری یا شیر آب میرم و لیوان را پر از چای کمرنگ یا آب خنک میکنم و وعده ساعت نهار و کدو و گوجه و ماست کم چرب را به معده بی‌نوا میدم ..

از دیروز ریجیم ما شروع شده .. امشب منزل دختر خاله دعوتیم .. و من از الان دارم خودم را آماده رویارویی و مبارزه با تعارفهای مختلف می‌کنم .. و حتی توی ذهنم هست که به دختر خاله بگم عزیزم! یادته خودت پارسال رژیم بودی، پس بذار ما هم این رژیم رو ادمه بدیم و این شب عیدی چند کیلویی وزن کم کنیم تا بلکم کسی دچار سوءتفاهم نی نی دار شدن ما نشه !!

از طرف دیگه دارم برای سینه مرغ احتمالی .. یا چند تکه از گوشت‌های خورشت احتمالی شام امشب نقشه میکشم، تا این وعده را هم با خیر و خوشی از سر بگذرونم .. دیگه زشت بود غذای رژیمیم رو بردارم با خودم ببرم مهمونی خب ..

و اصلا غصه نمی‌خورم .. و هیچ دلم از شیرینی‌های خوشمزه نزدیک خونه دختر خاله اینا نمی‌خواد .. دلم دست پخت خوشمزه دختر خاله رو هم نمی‌خواد .. دلم فقط میخواد یه کم وزن کم کنم .. واقعنی  :)



نظرات 11 + ارسال نظر
بانو- دل مى نوازد 12 اسفند 1392 ساعت 12:13

موفق باشى تو این راه سخت

مرسی ..

آلما 12 اسفند 1392 ساعت 13:50

موفق باشی
من اصلا نمیخوام وزن کم کنم
فقط میخوام شکمم کوچیک شه

مرسی عزیزم ..

آلما :(((((((
آخه چرا .. چرا وزنمون میره بالا .. چرا شکم میاریم ..

گنجشک پرگوی باغ 12 اسفند 1392 ساعت 14:08

ما همه ی عمر در حال وزن کم کردن هستیم!
آخه این چه زندگی ایه آخه
و من نمی دوننم چرا ما هیچوقت تصمیم به افزایش وزن نمی گیریم :(

منم اینروزا همش نهارهای خوشمزه با حجم زیاد درست می کنم میارم شرکت! و الان عذاب وجدان شدیدی دارم

امیدوارم امشب هر چی بتونی بخوری

وااااااااااااااقعا همینطوره .. البته من بعد از ازدواجم دارم رژیم میگیرم ..
یادش بخیر .. دوران راهنمایی و دبیرستان یکی از بزرگترین دغدغه هام لاغریم بود .. حالا چاقی :(

مرسی عزیزدلم..

آمارین 12 اسفند 1392 ساعت 18:12

خب گوشت خالی بخور. سبک بخور نه رژیمی. بلخره تو هم زحمت بکشی کسی بیاد خونت بگه رژیمم ناراحت میشی دیگه

آره عزیزم .. منم منظورم این بود که مرغ یا گوشت می خورم .. و مثلا شیرینی و پلو نمی خورم ..
که از شانس خوب من دختر خاله زرشک پلو هم درست کرده بود و منم مرغ خوردم ..

آتا 12 اسفند 1392 ساعت 23:30

قاصدک خان لطفا ما رو هم از رموز موفقیت خودتون باخبر کنید. این اراده فولادین قابل تحسینه

آتا خیلی برام سنگینه یه لباس دوست داشته باشم، بعد بگن سایز شما رو نداریم .. میدونی
یا ببینم لباسای چند سال قبلم اینقدر برام تنگ شده ان ..

زهرا 13 اسفند 1392 ساعت 08:33

دوستم من ریجیم گرفتم 5 کیلو تونستم کم کنم همش
فکرکن 72 بودم الان شدم 67
از دیروز شام خیلی کم می خورم ...یعنی نونم رو کم کردم فقط 30 گرم...هرچند که صورتم لاغر شده و به نظرم چاقی بیشتر بهم می اومد..اما شام هرجا دعوت باشم می خورم ....البته که این روزها فقط خونه مجردیها دعوت میشیم..اونجاهم که نمیشه ریجیم بود....چون صاحبان مهربان خونه مجردیها دائما بهم گوشزد میکنن که من لاغرم و باید حسابی بخورم تا جوون بگیرم...خلاصه اونجا اگه خودمم بخواهم نمیشه ریجیم بگیرم....وای منم دیوونه خامه ..نون خامه ای وو شیرینی ترم ...هی وایه من

زهرا جونم چه خوب کم کردی .. عالیه .. من به 67 برسم راضی ام .. یعنی 6 کیلو ..
عزیزم فکر کنم برای تو و نسیم جان سوءتفاهم پیش اومده .. من و دختر خاله ام با هم تعارف نداریم .. میدونستم ناراحت نمیشه که غذا کم بخورم .. چون او هم خونه ما اومده و رژیم داشته، بالاخره پیش میاد .. اگر جای دیگه ای مهمون بودیم، برنامه رژیم رو عفب مینداختم .. این رژیم هم طوری هست که چیزی غیر از برنامه نباید خورد، حتی کم .. وگرنه همه چی خراب میشه و بی فایده میشه .. خدا رو شکر دیشب مرغ داشتن و منم طبق برنامه ام، مرغ خوردم ..
منم صورتم لاغر میشه .. ولی چاره چیه .. زندگی من که اینقدر MP3 شده که نمیتونم برم یه ساعت پیاده روی .. مجبورم این بلا رو سر خودم بیارم .. من خودم با ورزش موافقم ..

زهرا 13 اسفند 1392 ساعت 09:20

الان رفتم صحبتهای نسیم رو خوندم ببیبنم که اون چی گفته که تو فکرکردی برای منم سوتفاهم پیش اومده...بعد دیدم نظر من اصلا شبیه نظر نسیم نیست که....من منظورم اینه که وقتی مهمونم جایی اصلا اراده ندارم که جلوی خودمو بگیرم...دوست دارم از همه غذاهای خوشمزه بخورم و طعمشونو بچشم...از این لحاظ گفتم که من تو مهمونیها نمیتونم ریجیم بگیرم

اوکی
فکر کردم میگی خب نیست میریم مهمونی رژیم باشیم

زهرا 13 اسفند 1392 ساعت 09:23

وای من حالا حالاها باید کم کنم..هنوز شیکم و پهلو دارم...من تو کل عمرم وزن 72 کیلو رو تجربه نکرده بودم قاصدک.این اولین بارم بود

عزیزم من 80 رو هم تجربه کردم .. بعد از مصرف 3 دوره آرامبخش .. تجربه بدی بود ..

زهرا 13 اسفند 1392 ساعت 09:25

اها راستی من پیاده روی هم میکنم.اما به نظرم پیاده روی به تنهایی برای کم کردن وزن کافی نیست...باید ریجیم هم کنارش باشه ...من تازه با پیاده روی و ریجیم تو این 4ماه 5 کیلو کم کردم .به نظرم بدنم مقاوم شده
ایشالا تو هم به زودی به وزن دلخواهت میرسی

خیلی خوبه .. پس کم کم وزن کم کردی ..
خیلی کار خوبی کردی ..
مرسی .. ایشالا ..

شقایق 13 اسفند 1392 ساعت 12:52

دو سه روز پیش رفتم مانتو بگیرم کلی از مغازه ها روگشتم آخرش داشت گریه ام در می اومد ک چرا هیچی اندازه ی من نیست !

واقعا شقایق بعضی طراحی ها دیگه رسما تخیلی هست ..
من وزنم م نرمال بود باز بعضی جاها لباس پیدا نمیکردم ..

اطلسی 14 اسفند 1392 ساعت 09:13

منم رزیم بودم یه کیلو کم کردم و همینطور موند!2 کیلوی دیگه کم نشده!تا میخوادب شه چشمم به شیرینی و این حرفا میوفته

خوش به حالت اطلسی .. 3 کیلو که چیزی نیست دختر ..
اگر واقعا می شد بری پیاده روی، فکر کنم زود کم میکردی این 3 کیلو رو .. حتی با خوردن شیرینی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد