دوست دارم عید که بیاد .. یه ساک خلوت برداریم و بزنیم به جاده و بریم شمال .. همون جای همیشگی ..
صبح علی الطلوع یه زیرانداز بر دارم و برم وسط اون دشت سر سبز که تصویر بهشتیش توی ذهنم حک شده .. زیرانداز رو پهن کنم روی چمن .. دراز بکشم و آسمون رو نگاه کنم .. تا غروب ..
یا بریم کنار دریا .. زیراندازم رو پهن کنم و دراز بکشم و چشم بدوزم به آسمون .. تا غروب .. تا 13 تا غروب بعد از صدای توپ تحویل سال .. یا تا 100 تا غروب .. یا تا آخر همهی غروبها ..
.