کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

624


کی حالم خوب شد؟ جمعه نرسیده به ظهر .. وقتی بیرون مغازه ماهی فروشی ایستاده بودم منتظر احسان جانم .. وقتی مردم نازنین رو می‌دیدم که هر کدوم قسمتی از نعمتهای خدا رو توی کیسه ریخته بودن و هر کس به اندازه وسعش خرید می‌کرد و ماهی می‌خرید و سبزه و ماهی قرمز و میوه و ...

و من همیشه این وقت‌ها .. دلم می‌لرزه و آرزو می‌کنم شب عید همه .. خوش رنگ و رو باشه ..

اصول شهروند خوب بودن رو توی جیب کاپشن سفیده گذاشته بودم و با همه وجودم چشم به مردم دوخته بودم و حتی سر می‌چرخوندم تا بعضی‌ها را تا نهایت زاویه دید .. رصد کنم ..  و من عاشق این دید زدن‌ها هستم .. که وایستم و شور و شوق مردم رو ببینم ..

زحمت پیرزنی را که به سختی کیسه‌های زیاد خریدش را می‌کشید .. تا شاید مهمانی خوش رنگ و لعابی برای فرزندانش راه بندازه ..

نشاط مادر جوانی را که برای پسرک شیطونش از سفره هفت سین می‌گفت .. از خرید سبزه و ماهی قرمز ..

زوج‌های جوان .. جوانان دیروز ..

خدایا .. من آمدن نوروز رو باور کردم .. حتی با وجود سرمای استخوان سوز این چند روز آخر زمستان ..

.

یاد پارسال بخیر .. که به قابی از بهار مهمونتون می‌کردم .. چقدر دختر خوب‌تری بودم .. :))



نظرات 7 + ارسال نظر
شقایق 25 اسفند 1392 ساعت 12:34

تو دختر خوبتری هستی ....با این پست قشنگت مگه میشه ک نباشی؟!
مغازه ی ماهی فروشی؟ منم قصد کردم ک شام شب عید رو با خواهرم بخوریم به صرف سبزی پلو ماهی شقایق خریده و خواهر پزیده :)


بلی .. ماهی فروشی .. خیلی هم تصمیم خوبی گرفتین ..
ما هنوز نمیدونیم امسال ماهی پلو رو می‌خوریم یا سال بعد
ببینیم برنامه برای شامه یا نهار ..

وای از اون سبزی تازه سبزی پلو

اطلسی 25 اسفند 1392 ساعت 12:47

وای من دلم ضعف میرهب رای سبزی پلوماهی مامانم فوق العاده ست با سبزی و سیر تازه به به
اخ گشنمههههههههههههههه
من روز اخر 29 ام حتتتما میرم بیرون و با اینکگه خرید خاصی ندارم اما دوس دارم برم این شورو وهیجان و تمیزی شهرو ببینم
جات خالی 3-4روزه بارون ریزو تمیزی میاد هوا محشششششششششره

آخخخخ .. واقعا سبزی پلو با سبزی و سیر تازه خوبه ..
نوش جونتون عزیزم ..
منم دوست دارم بریم تجریش تماشای گل و بلبل ..
.
اینجا هم سرررررررررررررده ..

غزل 25 اسفند 1392 ساعت 12:47

به بهههههههههههههه به این میگن پستتتتتتتتتت افریننننننننننن
ما هم دیروز ماهی خریدیم از نوعه قزل دیشبم یک مقداریشو خوردیم
خب الان باید بهتر تر باشی نازنینن



تلنگرت کارساز بود .. نوش جونتون ..

زهرا 25 اسفند 1392 ساعت 12:57

اخیش
یکم حالم جا اومد...له شدم بس که هروبلاگی رفتم مو همه غصه داشتن ...عاغا غصه ممنوع...لطفا همه شاد باشید
من دلم وول زدن تو بساط دست فروشا رو خواست .دلم ماهی خواست اصلا.به به به


موافقم .. دیگه غصه ممنوع ..

منم عاشق همین شلوغی‌های شب عیدم ..

آتا 25 اسفند 1392 ساعت 15:17

قاصدک مرسی که خوب شدی. من دیگه میخواستم سرمو بزنم به دیوار.خیلی وبلاگستان مودش پایینه و غمناک.خوب باش قاصدک

هستم عزیزم
خوبم .. بی خیال همه مولکول‌های دنیا و همه سلول های جاندارن و همه .......

آمارین 25 اسفند 1392 ساعت 23:32

ااا اره یادم اومد پارسال عکس مینداختی

بعله

گنجشک پرگوی باغ 26 اسفند 1392 ساعت 12:06

خب هنو که دیر نشده برای خوبتر شدن!!! برامون یه عکس خوشگل بذار خب خانوم :)
اتفاقا خیلی جالبه!
منم تو این یکی دو هفته که می رفتم خرید و اینورواونور خیل عظیم جمعیت تو مراکز خرید خیلی منو می ترسوند و تو شلوغی له می شدم، یکهو به خودم نهیب زدم که خب بیا و از یه زاویه ی دیگه به این شلوغی و له شدگی نگاه کن! همین حس تو بهم دست داد و برای همه شون جیپ پرپول و دل خوش آرزو کردم :)

خیلی لطیف و قشنگ و قاصدکی نوشته بودی
جمعه چه روز خوبی بود ولی

اصلا اگه بدونی چقدر سرم شلوغه ..
آخه من اول خودم باید یه منظره خوب رو ببینم .. بعد دقت کنم و ببینم چه عکس خوبی میشه .. بعد برم یه زاویه خوب پیدا کنم برای عکاسی .. بعد چیلیپ! عکس بندازم

خب حق داری منم بعضی شلوغی ها رو نمی تونم تحمل کنم .. شلوغی خرید مواد غذایی برام دلچسب‌تره تا خرید پوشاک مثلا .. واقعا چرا؟؟ الان بهش فکر کردم ..

مقسی عزیزم ..
بلی .. خوب و دوست داشتنی ..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد