دیشب اولین بازار گردی ما انجام شد .. بعد از چند ماه ..
رفتیم تیراژه ..
یک گلدان خوشگل و کوچولو از ایکیا .. چمدان .. و .. اوووم .. خب همین .. واقعا من از همین تریبون استفاده میکنم تا از خودم و احسان جانم تشکر کنم .. بابت این خریدهای به جا ..
یه چند تایی مانتو چشمم را گرفت .. فقط نمیدونم چرا حس میکردم به عنوان لباس مجلسی استفاده کنم بهتره .. بیشتر جواب میده .. خصوصا برای مجالسی که میخوام تشعشع و نورانیتم جمع را تحت الشعاع قرار بده .. – لطفا عها را حسابی عمیق و با احساس بخونید .. مُتِشکرم ! –
البته قبل از همه اینها رفتیم و توی قنادی نامدار یزدی کارتمون رو سبک کردیم و یه جعبه آلمانی برای خودمون و چند جعبه باقلوا برای خانوادهها خریدیم .. امسال بعید میدونم در خانه عشق آجیلی در کار باشه .. ما به این زودیها سنگر را رها نمیکنیم و هنوز تحریم ما ادامهدار هست .. نمیدونم تا چه سالی .. ولی میدونم فعلا آجیل در لیست تحریمی ماست ..
بیشوخی لباس مناسب برای عید ندارم .. منظورم شلوار و کیف و کفش هست .. خیلی هم حس خرید ندارم و البته وقت هم که دیگه نیست ..الان دقت داشتین شلوار و کیف و کفش ندارم، ولی رفتم و مانتو دیدم :)) .. خلاصه که ما همه کارامون با برنامه و اصولی انجام میشه ..
به این نتیجه رسیدم که اگر عمری باشه .. از سالهای بعد تا آخر بهمن همه کارهام رو انجام بدم و بعدش فقط بشینم و دویدنهای ساعت را نگاه کنم .. اینطوری میتونم مطمئن باشم کارها طبق روال انجام میشن ..
ما هنوز خانه را نتکاندیمها .. میدونم خسته نباشیم .. ولی میدونید که یک بند کار داشتیم .. دارم دو دو تا چهار تا میکنم ببینم امشب و فردا شب میشه خانه تکاند یا نه .. غیر از آشپزخانه و بالکن که پروژههای عظیمی هستند .. بقیه خانه فقط جمع کردن و جارو و طی و گردگیری :))))) میخواد .. در حد تمیز کاری برای یک میهمانی .. ولی عجیب دلم میخواست شلنگ آب را بگیرم و آشپزخانه را از نوک سر تا نوک پا بشورم .. دیگه برام مهم نیست اگر وسط تعطیلات این کار را انجام بدیم .. بیش از این نمیتونستیم به خودمون سخت بگیریم ..
هنوز سبزهها حرکت مثبتی انجام ندادهان .. ولی من هم امیدم را از دست ندادهام .. ایشالا به سفره هفت سین امسال میرسن ..
وای ماهی نخریدیم که .. حالا همه زشت و سیاهها قسمت ما میشه ..
تازه هنوز سبزی و سیر تازه هم نداریم سبزی پلو با ماهی بپزیم .. خودم میدونم الان وقتشه حداقل 5 دقیقه بلا انقطاع گریه کنم .. ولی مهم نیست .. بالاخره از یه جا سبزی هم پیدا میکنیم و میخریم ..
کاش میشد این دو روز نیام شرکت .. برم هواخوری .. آخه این هوای خوش طعم بهاری، عجیب خوردن داره :)
سبزه های منم امسال از دستم دق کردن. بسکه ازین ظرف به اون ظرف ریختمشون. تازه از بس خونم سرده نای رشد کردن ندارن:(
کاش میشد به کل خونه شلنگ میگرفت خواهر. من که دیروز کلی شیشه های سنتی رو پاک کردم و پر از دوده بودن. این حس بدی بهم میده. میگم به همین مقدار فرش و مبل و بقیه زندگی دوده داره:(((
به به چمدون. ما چند ساله میخوایم چمدونهای جدید بخریم اما از بس گرونه هی میندازیم برای سال بعد
چرا جا به جا میکنی؟
آخ میفهمم .. ولی خودت رو اذیت نکن .. چیزایی که نمیشه تمیزشون کنی رو بهشون فکر نکن ..
واقعا هم گرونه چمدون ..
توی تیراژه بعضی کارهای کارلتون تخفیف خورده بود .. ما هم خریدیم
من وقتی اشپزخونه تمیز می کردم همش میگفتم فکر کن الان قاصدک با شلنگ داره اشپزخونه می شوره . واقعا ها قاصدک. خداییش چه اشکالی دار وسط تعطیلات خونه تمیز کنی. امیدوارم تو عید حسابی خستگی این مدت از تنت بره بیرون. ما هنوز برای مادرم و مادرشوهرم چیزی نخریدم. همین الان یادم افتاد وقتی پستتو خوندم
ببین چه وقت خوبی یادم بودی
البته در اعماق وجودم همیشه این بود که تا لحظه تحویل سال همه چی تمیز باشه و همه جا مرتب باشه و آدم با آرامش بشینه پای هفت سین ..
ولی وقتی نشد مجبوریم اینطور فکر کنم تا روحیه ام خراب نشه ..
میخرید ایشالا عزیزم ..
منم هنوز کلی عیدی نخریدم و کلی لباس برای خودم .. خدا این 28 و 29 اسفند رو ایشالا یه هفته کشش بده ما به کارهامون برسیم
ای بابا .....چه همه خرید انجام نداده داری تو آخه ...نمییرسی اگه بخوای بری سر کار ها !بجنب دیگه دختر ...
آره میبینی؟
ببینم چی میشه دیگه ..
دیروز رفتم یه مانتو پسندیدم .. تا برم یه ردیف دیگه رو ببینم و برگردم، مانتوهه رو برده بودن
sale not mobarak :)
سال نوی شما هم مبارک عزیزم ..
سلام دوستم عیدت مبارک... سال خوبی داشته باشی...
سلام عزیزم .. ممنونم از لطفت ..
سال نوی تو هم مبارک و منم برات بهترین ها رو میخوام