هر روز بعد از ترک شرکت .. یک مسایقه توی ذهنم راه میافته .. که تنها شرکت کنندهاش خودم هستم ..
بریم و برسیم به خونهی دورمون و من فقط برسم لباس خانه تن کنم و برم توی آشپزخانه ..
افطار آماده کنم و شام بپزم و ظرف بشورم و ... و نیم ساعت به افطار سفره بچینم و چند دقیقه به افطار چای بریزم و نوای اذان جاری بشه و من هنوز .. هنوز .. ته دلم برای افطارهای زمان دانشجویی و حس و حال روحانی آن روزگار تنگ باشه ..
برای قرآن خواندنهای آن روزها .. شب قدر آن سالها ..
و من هیچ دوست ندارم هر سال ماه رمضان حسرت سالهای دور را بخورم ..
.
حس سردرگمی دارم .. حس تعلیق .. حس نچسب ِ ندانستن ..
حس یه جور غریبگیه ، اینکه خیلی چیزا برنمیگردن . با این وجود امیدوارم بهترش رو تجربه کنی . غیر ممکن نیست قاصدک جان
دقیقا .. مسئله همینه .. تا بهترش تجربه نشه این حس موندگاره ..
اینقدر حس حسرت به گذشته ام زیاد شده که تا از قدیما چیزی میاد توی ذهنم برای اینکه توی هزاریپیچش ساعتها گره نخورم سررررررررررییییییییعا فالفور فکرمو بر میگردونم
اطلسی منم ..
با همهی مشکلاتی که بود .. ولی دهه 30 سنم رو خیلی دوست داشتم ..
مطمئن بودم که خیلی کارها ازم برمیاد ..
از افطارهای روزهای دانشجویی و خوابگاه نگو قاصدک. دلم برای ان روزها پر میکشه. ان موقع ها فکر می کردیم چقدر دغدغه داریم. وایی چه اشک هایی که من موقع احیا می ریختم و تا خود سحر بیدار بودیم. الان نگاه می کنم می بینم ان وقع در اصل دغدغه ای نبود ولی برام جالبه چرا حالا که دغدغه هست چرا وصل شدن ها و ارتبط گرفتن های معنویم کمتر شده!!:((
:(
اتا .. منم مثل تو .. :(
عشق آن اگر باشد که میگویند
دلهای صاف و ساده میخواهد
...
عشق آن اگر باشد که من دیدم
انسان فوق العاده میخواهد
امان از این مسابقه تک نفره .....
امان از یاد و خاطرات سالهای گذشته...
کاش میشد همه اون حسها را دوباره برگرداند....
:)
ولی نمیشه ..
شاید همین گذر هست که این حسها رو موندگار میکنه :)
حس نچسب ِ ندانستن !
خیلی خوب گفتی ...
:)
آره بعد از گذشت زمان این حس سراغ آدم میاد مخصوصا وقتی آدم دگیر کارهای روزمره میشه و دیگه اونجوری که قبلا بود رندگیش نمیگذره..
چکار کنیم که از این تکراری بودن گاهگاه زندگی خلاص بشیم؟!
نمیدونم .. در واقع میدونم ولی عمل بهش خیلی سخته ..
مثلا همین که نذاریم زندگیمون طوری بگذره که دوستش نداشته باشیم ..
زندگی رو برای خودمون جذابتر کنیم .. و به قول شما دچار روزمره نشیم ..