کنج ِ دنج

گاه نگار

کنج ِ دنج

گاه نگار

675

گاهی وقتها قلبم چنان می‌تپه که حس می‌کنم همین حالا از قفسه سینه‌م بیرون میزنه ..

دیشب تصمیم کبری رو عملی کردم و مرغ مکزیکی درست کردم .. فقط قسمت تراژیک ماجرا اونجایی بود که دو دقیقه به سرو شام، یادم افتاد باید سیب زمینی هم خلال می‌کردم و سرخ می‌کردم .. چیپس هم نداشتیم .. برای همین شام خوردنمون دیر شد ..

غذای بامزه‌ای بود .. رفت توی لیست غذاهای خانه ما ..

پروژه‌ی دسر پان اسپانیا هنوز به سرانجام نرسیده .. فکر میکنم حداقل 7 ماه هست که تصمیم دارم درستش کنم .. چند بار بیسکوئیت پتی بورش شده آذوقه بین روز من و همسر جان .. نشاسته‌ش توی کابینته مواد غذایی مونده و باید برم تاریخش رو چک کنم ..

البته که زندگی من پر شده از پروژه‌های به انجام نرسیده که دسر پان اسپانیا فانتزی‌ترین موردشه .. – ابدا حالم بد نیست .. حالم خوبه .. و دلم خواست به خودم تیکه بندازم .. –

یکی دیگه از بزرگترین سوالهای این روزهای من .. نسبت سبزی قورمه .. در خورشت قورمه سبزی هست .. ببخشید با وجود معضلات جامعه و مسائل بشریت من این دغدغه‌ها رو دارم .. ولی حس می‌کنم گاهی برای فرار از دغدغه‌های بزرگتر .. برای فراموش کردن خیلی چیزها .. ذهنم میره سراغ مسائل شکمی .. و دکوری ..

چیدن خونمون سخته .. اصلا شوخی نمی‌کنم .. شده یکی از بزرگترین پروژه‌های من و همسر جان .. جای سرویس بهداشتی و اتاق خوابها و آشپزخونه طوری هست که سخت میشه سالن رو چید .. آخه چرا ؟

ذهنم نظم نداره .. همه چی توی فکرم چپونده شده .. و من غصه‌دار افکارم هستم ..

هنوز کتاب تازه‌ام حتی از پلاستیک شهر کتابش هم بیرون نیامده ..

هر روز فایل برنامه ریزی مطالعه را مرور می‌کنم و یک روز از فرصتم را خط می‌زنم ..

دیروز توی محل ما قارچ نایاب شده بود .. و کنسرو ذرت .. و نمی‌دونم چرا نخود فرنگی‌های کنسرو دیروز اینقدر ریز بودن ..

دلم می‌خواد برم انیمیشن بسازم .. هر از گاهی شبکه HD رو چک کنید .. برنامه‌های جالبی داره ..

دلم برای همه تنگ شده .. برای همه ..

روزهای شاغل بودنم بی مزه می‌گذرن .. به همه‌ی شمایی که شغلتون بهتون آرامش میده .. براتون جذابه .. و راضیتون می‌کنه .. غبطه می‌خورم ..

قاصدک 28 مرداد 1393 ساعت 12:25

نظرات 9 + ارسال نظر

مامان بتی 28 مرداد 1393 ساعت 13:27 http://sandoghchehsoorati.blogsky.com

سلام دوست من

از اون به اصطلاح تیکه ای که گفتی بخودت انداختی بی اختیار حواسم رفت به اوضاع بعضی قسمتای جامعه خودمون وقتی که خیلی چیزای مهم هست که باید بهش توجه بشه و خیلی چیزای ریز و بی اولویت رو میبینن..

خوبه که یکی از پروژه ها عملی شد.بقیشم میشه.این روزا آدم خیلی وقت کم میاره مخصوصا ماهایی که شاغل هم هستیم.

دوست من.در مورد کار ، یکی از سخت ترین های زندگی اینه که آدم کاری که میکنه واسش دلچسب نباشه.امیدوارم هرچه زودتر اتفاقی براتون بیفته که از کار کردنت لذت ببری.

همیشه سلامت باشید

سلام

منم خیلی وقتها به همین قضیه فکر می‌کنم .. حساسیتهای زیادی در مورد بعضی مسائل .. و رها کردن مسائل خیلی بزرگتر و مهم‌تر ..

واقعا سخته .. و واقعا انرژی زیادی ازم میگیره .. منم به این دعا آمین میگم ..
الهی شما هم همیشه سلامت باشین

دخملی 28 مرداد 1393 ساعت 14:52

مرغ مکزیکی چی بید؟! خیلیییییی خارجکی شدی خانم... دستورشم بزار خوب
ببین خیلی سخته که بعد از نزدیک 1 سال از تعویض کارم اعتراف کنم که به شدت پشیــــــــــــمونم!
کار قبلی رو با همه و همه دغدغه ها و استرس هاش به شدت دوست داشتم حتی با اندک حقوق ناچیزش!

آره دیگه از یه ایرونی اصیل فاصله گرفتم ..
این لینکش عزیزم ..

http://mamisite.com/forum/t1090.html

می فهمم .. وقتی کار دوست داشتنی و مورد علاقه آدم باشه، حقوق کمش هم آزار دهنده نیست ..
ولی حالا من هم از حقوقم راضی نیستم .. و هم از کارم ..
هر لحظه چشمم به ساعته متاسفانه

الما 28 مرداد 1393 ساعت 15:39

میگم نشاسته و اردو و اینا رو بذاری تو یخچال بهتره
موندگاریش بیشتر میشه
این دسر پان خیلییییی خوبه، وسط لایه هاش علاوه بر بیسکوییت موز حلقه جلقه هم بذار
به به
دلم خواست :))

آره واقعا حواسم به نشاسته نبود .. ولی آرد رو گذاشته‌ام توی یخچال ..

باشه حتما موز هم می‌ریزم ..

عزیزم .. پس تو هم تستش کرده‌ای .. من که خودم هنوز نخورده ام .. هیچ تصوری از طعمش ندارم

آمارین 28 مرداد 1393 ساعت 17:59

من مرغ مکزیکی رو درست کردم خیلی خوشمزه س.
توی وبم دارم دستورش رو
چرا میخوای نسبت سبزی قورمه سبزیو بدونی؟ همینکه سبزی فروش میدونه و خودش به نسبت مساوی بهت میده کافی نیست؟
خواهر من یه مدل پان درست میکنه بدون تخم مرغ. من دسر تخم مرغی متنفرم. وای انقد خوشمزه س. تازه مابهش میگیم پاپ اسمیر

میخوام بدونم شماهایی که خورشتتون خوشمزه میشه ترکیب سبزی خورشتیتون چیه ..
دیگه نمیخوام سبزی آماده بگیرم ..

چه اسمیییییی

اطلسی 29 مرداد 1393 ساعت 08:34

وای چه عالییییییییی مرغ پرتقالی هم تست کن عزیزم
منم پان میخوام بدرستم اما کلا مشکل دارم با نشاسته و پودر ژلاتین و نسبت هاش!!!!میترسم نبنده!
بقول تو همه ما یه سری از مشکلات بزرگمون که به دس خودمون باز نمیشه روول میکنیم میریم سراغ جزئیات نمیبینی منم هی برنامه های کوتاه مدت ریز ریز میچینم؟
اون خصوصی بابت پول و حساب و پشتوان و فکر ازاد بود عززم که برای گذاشتی!

مرغ پرتقالی رو درست کردم .. خیلی با حوصله نشد .. ولی خوب بود .. مرسی :)

ولی اکثر بچه ها درست کرده‌ن و راضی بودن .. بریم درست کنیم :)

آره همینطوره ..

اهااااا .. مرسی :)))

غزل 29 مرداد 1393 ساعت 11:55

من دسر پان رو میدوستمممممممممم ولی بدون بیسکویت درست میکنم چون نرم میشه دوست ندارم ولی خومزس
مرغ میکزیکی رو میدوستمممممم
شاغل بودنننننن هم اینجوریه دیگه چه میشه کرد

پس من برم زودتر پان رو درست کنم .. چون هیچ تصوری از مزه‌اش هم ندارم ..

غزل عزیزم من چند روز نبودم .. خصوصیت رو الان دیدم .. چشم .. اجازه میگیرم برات میفرستم ..

آتا 29 مرداد 1393 ساعت 19:00

قاصدک این پست رو که خوندم همش تو دلم گفتم خدا کنه قاصدک مثل من نباشه، مثل من که وقتی سرم داره از فکر و خیال می ترکه اصل قضیه رو ول می کنم و به فرع می چسبم تا ذهنمو منحرف کنم.

من مرغ مکزیکی درست کردم ولی چون قبلش خیلی تعریف ازش شنیده بودم به نظرم ان طور که تعریفشو می کردن نبود.

پان رو حتما درست کن. 24 ساعت هم تحمل کن بزار تو یخچال بمونه تا خوشمزه تر بشه.

منم موافقم اندازه حجم تعریفهایی که خوندم خوب نبود .. ولی تنوع بود ..

ایشالا درستش میکنم

ویدا 2 شهریور 1393 ساعت 11:24

چقد من دلم برای همتون تنگ شده دوستم
این قطعی نت خونه و ننوشتن وبلاگ از سرکار واقعا از همه دورم انداخته
منم یه عمره می خوام پان اسپنیش درست کنم بعدش عین تو رفتم پودر ژلاتین ونشاسته خریدم بعد الان صد ساله اینا تو یخچال موندن منم درست نکردم
ما هم مرغ مکزیکی بسیار می دوستیم

ای بابا .. پس مثل هم فقط در حد تهیه مواد اولیه اقدام کرده‌ایم .. نه بیشتر ..
منم دلم برات تنگ شده .. و برای عکسهای غذاهای خوشمزه‌ت

پرنیان 3 شهریور 1393 ساعت 05:19

و من همچنان عاشق نوشته های صادقانه قاصدک هستم که بسیاااار به دل میشینه!

پرنیااااااااااااان
کجایی دختر خوب؟؟؟؟؟
خیلی دوست دارم ازت باخبر باشم .. بدونم حال و هوات چطوره؟ بدونم واقعی شدن رویای پروازت اونطور که باید برات دلچسب بود یا نه ..

چرا نمی‌نویسی؟؟؟