کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار
کنج ِ دنج

کنج ِ دنج

گاه نگار

676


خانه تمیز شده .. خورشت قیمه روی اجاق در حال جا افتادن .. سیب زمینی‌های خلالی‌ی ظریف و منظم، سرخ شده و بادمجان‌های قلمی درسته .. با شکاف روی شکمشان .. نمک خورده و آماده سرخ شدن ..

کاهوها شسته شده و ضد عفونی شده .. پودینگ وانیل آماده و با چند تا دونه پسته مغز شده، تزئین شده .. و بستنی سنتی آماده توی فریزر .. برای مخلوط شدن با آب هویج‌های نارنجی و شیرین ..

همه چیز آماده یک وعده غذای دو نفره .. یک پذیرایی خانومانه .. به سبک یک خانم خانه‌دار .. برای یک خانم شاغل که دو روز مرخصی گرفته و خیلی از کارهای عقب افتاده‌ی خانه را جلو انداخته و وقت داشته سر فرصت .. اول وقت .. یه سر به تره بار محل بزنه و خرید روزانه داشته باشه و سر فرصت و با حس و حال غذا درست کنه و سر حوصله منتظر جا افتادن خورشتش و دم کشیدن زعفرانش باشه .. و سر فرصت کاهو بشوره و با کاهوهای حسابی خشک شده سالاد درست کنه .. و ...

و منتظر رسیدن همسر .. ساعت گوشیش رو چک کنه .. یا گاهی چشم بدوزه به ساعت چوبی روی دیوار سالن ..

بره روی تخت ِ تمیز و تازه ملحفه عوض شده .. به بالشت تکیه بزنه و کتاب تازه‌ش رو ورق بزنه و ... لذت ببره .. از نوری که توی خونه پاشیده شده .. از بوی تمیز خونه .. از عطر غذا .. از لباس خانه‌ی تمیزش .. از موهای شسته شده و تمیزش .. از ریمل با حوصله روی مژه نشانده شده‌ش .. از رژ گونه‌ش ..

.. لذت ببره از سکوت .. از نبودن صدای پیچ گوشتی شارژی .. و نبودن صدای زنگ خوردن‌های بی‌وقفه تلفن روی میز کارش ..

.

وقت شام .. اولین قاشق را بذاره توی دهانش و منتظر تایید همسر نشه و خودش اعلام کنه “عجببببب خورشتی شده‌ها” .. و همسر عزیزش .. با تاکید اعلام کنه “ واقعا عالی شده .. خیلی وقت بود اینطور غذات جا نیفتاده بود ..”