بازی دیشب رو ندیدم .. ساعت 23 بود که چشمهام باز شد و فقط نتیجه رو 2-1 به نفع برزیل پیامک زدم و باز خوابیدم ..
ته دلم حس میکردم این برزیل توان بردن هلند رو نداره .. ولی دوست داشتم حتی به قیمت از دست دادن امتیاز، بزنم برزیل میبره .. شاید به خاطر اون پسر کوچولویی که دستهاش رو برده بود پشت عینکش و اشکهاش رو پاک میکرد .. شاید به خاطر همهی اونهایی که چشم دوخته بودن که باز نفس کشیدن اسطورههاشون رو ببینن .. و صبح متوجه شدم که باخته ..
حالا من ِ قاصدک .. منتظرم تا ببینم این تیم .. کی دوباره تیم میشه ..
این بازیها برای من فقط چند دقیقه توپ بازی نبوده .. معادلات ذهنی من خیلی جاها به هم ریخته .. خیلی جاها درسهای خوبی گرفتهام .. و خیلی جاها برای مسائل خودم انگیزه گرفتهام ..
خودم دوست ندارم اینقدر به این بردها و باختها اهمیت بدم .. ولی ناچارم .. این 90 دقیقهها و بیشترش و ضربات پنالتیش .. مثل خیلی از لحظات زندگی عادی ما آدمهاست .. که نشان دهنده تلاش و سخت کوشی روزها و لحظههای زیادی هستن .. مثل چند ساعت کنکور .. که نتیجهش .. نشان دهنده یک عمر تحصیلی هست .. مثل یک جمله حرف پخته .. که از یک عمر تجربه خبر میده ..
مثل خیلی نشانهها .. که تاریخی پشت سرشون ردیف شده ..
.
سرم مرموزانه درد میکنه ..
برد بیکلاسانه آلمان را نمیدونم باید تبریک بگم .. باید تسلیت بگم ..
خودم برد آلمان را پیش بینی کرده بودم .. با نتیجه یک- هیچ ..
ولی واقعا 7 تا گل خیلی دیگه لوس بازی بود .. چه خبر بود خب ..
با اینکه به نظرم برزیل با خوش شانسی تا اینجای بازیها رسیده بود، ولی باز دلم برای باخت عمیقشون عمیقا سوخت ..
.
فکر کنم ما اگه بودیم .. با اتوبوسمون بهتر جلوی آلمان بازی میکردیم ;)
اطلسی عزیزم .. دلم بیشتر از هر چیز برای برق نگاه پر از زندگی تو تنگ شده بود .. و شیطنتهایی که میدانستم هست .. جایی پشت لبخند مهربانت ..
اگر لطف تو نبود، شاید روی آن را نداشتم که قراری بگذارم .. چون میدانستم روز کاری هست و شما نیاز به استراحت دارید ..
ممنونیم از شما .. که چند ساعت پر از خاطره دوستانه و شاد و پر محبت را برای ما ساختید ..
و امیدوارم فرصتی برای جبران مهربانی تو و همسرت داشته باشیم ..
دوستدار تو
قاصدک